کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتماد (کردن) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتماد کردن
لغتنامه دهخدا
اعتماد کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اطمینان کردن . وثوق داشتن به . (فرهنگ فارسی معین ). تعویل . (دهار). (تاج المصادر بیهقی ). ارتکاء. (تاج المصادر بیهقی ). قصد. (منتهی الارب ). توکل . (دهار) انتحاء. (المصادر زوزنی ). ثِقَه . وُثوق . (یادداشت م...
-
اعتماد کردن
واژهنامه آزاد
(پهلوی) اَپَستامیدَن.
-
واژههای مشابه
-
reliability 3
قابلیت اعتماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] احتمال اینکه سامانهای، شامل چند مؤلفه، کار کند
-
اعتماد متقابل
فرهنگ واژههای سره
همباور
-
vote of confidence, confidence vote
رأی اعتماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأیی که با آن قوۀ مقننه اعتماد خود را به هیئت وزیران یا وزیر معرفیشده اعلام میکند
-
اعتماد افتادن
لغتنامه دهخدا
اعتماد افتادن . [ اِ ت ِ اُ دَ ](مص مرکب ) مورد اطمینان قرار گرفتن . وثوق و اطمینان بکسی پیدا شدن : از جمله ٔ همه معتمدان و خدمتکاران اعتماد بر وی افتاد. (تاریخ بیهقی ص 105).
-
اعتماد داشتن
لغتنامه دهخدا
اعتماد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب )تکیه داشتن . ثقه داشتن . مطمئن بودن . متکی بودن . اطمینان داشتن : و امیر محمود بر وی [ ابوالحسن دبیر ] اعتماد تمام داشت . (تاریخ بیهقی ص 245). و همچنان دربسته بخریدندی بی آنک بگشادندی از آنک بر بیاعان اعتماد دا...
-
اعتماد نداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتياب
-
سنجش اعتماد
دیکشنری فارسی به عربی
اِختبارُ الثِّقة
-
قابل اعتماد
دیکشنری فارسی به عربی
اصيل , جدير بالثقة , محسوب
-
اعتماد بنفس
دیکشنری فارسی به عربی
ثقة
-
اعتماد داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ثقة
-
اعتماد سازی
دیکشنری فارسی به عربی
إرساءالثقة
-
جلب اعتماد
دیکشنری فارسی به عربی
إرساءالثقة ، بناء الثقة