کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتمادالسلطنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتمادالسلطنه
لغتنامه دهخدا
اعتمادالسلطنه . [ اِ ت ِ دُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) محمدباقر. وی پس از درگذشت محمدحسنخان صنیعالدوله سرپرست روزنامه ٔ شرافت بود که این روزنامه در سال اول جلوس مظفرالدین شاه منتشر گردید. (سبک شناسی ج 3 ص 346).
-
اعتمادالسلطنه
لغتنامه دهخدا
اعتمادالسلطنه . [ اِ ت ِ دُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) میرزاحسن یا محمدحسن خان ملقب به صنیعالدوله و مؤتمن السلطنه ، پسر حاجی علی خان مراغه ای ملقب به حاجب الدوله و اعتمادالسلطنه وزیر دارالطباعه و پیش خدمت خاص ناصرالدین شاه قاجار. وی جرائد اروپا را برای ...
-
واژههای مشابه
-
حسن اعتمادالسلطنه
لغتنامه دهخدا
حسن اعتمادالسلطنه . [ ح َ س َ ن ِ اِ ت ِ دُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) رجوع به اعتمادالسلطنه شود.
-
جستوجو در متن
-
محمدحسن خان
لغتنامه دهخدا
محمدحسن خان . [ م ُ ح َم ْ م َ ح َ س َ ] (اِخ ) صنیعالدوله - اعتمادالسلطنة. رجوع به اعتمادالسلطنه در این لغت نامه و رجال بامداد ج 3 ص 33 شود.
-
جاوان
لغتنامه دهخدا
جاوان . (اِخ ) اعتمادالسلطنه آرد: قریه ای است از نواحی جی اصفهان . (مرآت البلدان ج 4 ص 131).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن ابراهیم طبری . از زنان محدث که در سال 770 هَ . ق . درگذشته است . (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 9).
-
حسنجان مراغی
لغتنامه دهخدا
حسنجان مراغی . [ ح َ س َ ن ِ م َ ] (اِخ ) لقبی است که اسماعیل پاشا به اعتمادالسلطنه داده است . رجوع به هدیةالعارفین ج 2 ص 393 شود.
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر اسدبن هاشم بن عبدمناف هاشمی ، مادر علی و برادرانش . گویندپیش از هجرت به مدینه آمد و در آنجا مرد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 160 و خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 7 شود.
-
خانیکوف
لغتنامه دهخدا
خانیکوف . [ ک ُ ] (اِخ ) نام ایران شناس معروف روسی است که در قرن نوزدهم میلادی می زیسته است . او را درقسمت آثار و ابنیه ٔ ایران تحقیقات فراوان است بخصوص درباره ٔ وضع ساختمانی و مدنیت شهر مشهد. او مشاهدات خود را در مشهد بشکل جالب توجهی نوشته و اعتمادا...
-
علی حسینی
لغتنامه دهخدا
علی حسینی . [ ع َ ی ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) وی شاعر بود و در سال 1286 هَ . ق . در سن هشتاد سالگی درگذشت . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکره ٔ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222).
-
فاطمه سلطان
لغتنامه دهخدا
فاطمه سلطان . [ طِ م َ س ُ ] (اِخ ) دختر حاج میرزا حسین و نوه ٔ قائم مقام فراهانی (متولد ششم رجب 1282 هَ . ق .) درکتاب «از رابعه تا پروین » ذکر او آمده و نمونه ای ازقصایدش در خیرات حسان اعتمادالسلطنه نقل شده است .
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) ابوالاسد. ابوالاسد از رجال بنی مخزوم بوده و دختر او فاطمه برادرزاده ٔ ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از صحابیات به شمار می آید. با اینکه از اشراف قریش شمرده شده ، ارتکاب سرقت نموده و به امر رسول خدا دست او بریده شده است . (از خیرا...
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر حسین بن علی بن ابی طالب که از ام اسحاق دختر طلحةبن عبداﷲ تمیمی زاده شد. (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 5). رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 223 شود.