کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتزال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعتزال
/'e'tezāl/
معنی
۱. عزلت گزیدن؛ گوشهنشین شدن.
۲. کنارهگیری کردن؛ به یک سو شدن؛ گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوریگزینی، گوشهگیری
فعل
بن گذشته: اعتزال کرد
بن حال: اعتزال کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتزال
واژگان مترادف و متضاد
اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوریگزینی، گوشهگیری
-
اعتزال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'tezāl ۱. عزلت گزیدن؛ گوشهنشین شدن.۲. کنارهگیری کردن؛ به یک سو شدن؛ گوشهگیری؛ گوشهنشینی.
-
اعتزال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - منزوی شدن . 2 - گوشه گرفتن . 3 - دارای آیین معتزله بودن .
-
اعتزال
لغتنامه دهخدا
اعتزال . [ اِ ت ِ ] (ع اِمص ) گوشه گیری و کناره جویی . خلوت نشینی و جدایی از مردمان . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی . کناره گیری . تنهایی . || واپس کشیدگی از کار وشغل . عزلت گزیدگی . استعفای از کار. (ناظم الاطباء) : هر یک از وصف شراب شمول ملول و از نعت ...
-
اعتزال
لغتنامه دهخدا
اعتزال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یکسو جدا شدن . (منتهی الارب ). یکسو و جدا شدن . (آنندراج ). جدا شدن . (ناظم الاطباء). یکسو شدن . (کنزاللغات از غیاث اللغات ). گوشه نشینی و یکسو شدن . (لطائف از غیاث اللغات ). بیکسو شدن . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ) (ت...
-
واژههای مشابه
-
اعتزال جستن
لغتنامه دهخدا
اعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
-
اعتزال کردن
لغتنامه دهخدا
اعتزال کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوری گزیدن . اعتزال اختیار کردن . کناره گیری کردن .
-
واژههای همآوا
-
اعتذال
لغتنامه دهخدا
اعتذال .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر جاده راه رفتن . (منتهی الارب ). بر جاده رفتن . (ناظم الاطباء). || میانه روی کردن . || دیگر باره تیر انداختن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اعتظال
لغتنامه دهخدا
اعتظال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در پی ماده بر زبر یکدیگر رفتن سگان و ملخ و جز آن بگشنی . (از منتهی الارب ). بردیف شدن ملخها. (از اقرب الموارد). بر زبر یکدیگر رفتن سنگها و ملخها از پی ماده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کنارهجویی
واژگان مترادف و متضاد
اجتناب، احتراز، اعتزال، دوری، دوریگزینی، کنارهگیری، گوشهگیری
-
گوشهگزینی
واژگان مترادف و متضاد
اعتزال، اعتکاف، انزوا، تجرد، تنهایی، عزلت
-
گوشهگیری
واژگان مترادف و متضاد
اعتزال، اعتکاف، انزوا، زاویهنشینی، عزلت، گوشهنشینی