کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتراض داشتن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اعتراض کرد علیه
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ ضِدَّ
-
اعتراض دسته جمعی
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِجاجٌ جَماعي
-
اعتراض حاکی از (نشانگر)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِجاجٌ يشيرُ إلي
-
اعتراض کرد به (نسبت به)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ
-
جلسه را به نشانه اعتراض ترک کرد
دیکشنری فارسی به عربی
إنسحب من الجلسة
-
نسبت به حمه شورشیان اعتراض کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ علي هجومِ المشاغبينَ
-
مراتب اعتراض خود را نسبت به … اعلام کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَّ بِشَأْنِ
-
دیوارانسانی (صف افرادی که برای بستن مسیری به نشان اعتراض یا اعلان همبستگی میایستند)
دیکشنری فارسی به عربی
الحاجز البشري
-
جستوجو در متن
-
زبان بر سرکسی دراز داشتن
لغتنامه دهخدا
زبان بر سرکسی دراز داشتن . [ زَ ب َ س َ رِ ک َ دِ ت َ ] (مص مرکب ) حق اعتراض به او داشتن . || مسلط بودن برکسی .
-
مسابقة
دیکشنری عربی به فارسی
مباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا
-
contests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسابقات، مسابقه، رقابت، مشاجره، دعوا، ستیز، مباحثه وجدل کردن، اعتراض داشتن بر، ستیزه کردن
-
ایراد
لغتنامه دهخدا
ایراد. (ع مص ) درآوردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). || حاضر آوردن بر مورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حاضر کردن . (مؤید الفضلاء). || چیزی بر کسی وارد آوردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فرود آوردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (م...
-
چراغ عمر
لغتنامه دهخدا
چراغ عمر. [ چ َ / چ ِ غ ِ ع ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حیات و زندگی .- چراغ عمر کسی خاموش شدن ؛ کنایه است از دم درکشیدن و مردن .- شتاب داشتن چراغ عمر ؛ کنایه از زودگذر بودن عمر. زود سپری شدن عمر و دیر نپاییدن زندگی است : کدام کار دل از برق...
-
یادداشتن
لغتنامه دهخدا
یادداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بخاطر داشتن . درحافظه داشتن . فراموش ناکرده بودن . در حفظ داشتن . به خاطر سپرده داشتن . متذکر بودن . در حافظه نگاهداری کردن . شواهد زیرین بخاطر داشته بودن از زمان قبل و مداومت بر حفظ در حال و آینده را می رساند : یادنداری...
-
اختیار کردن
لغتنامه دهخدا
اختیار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزیدن . بگزیدن . برگزیدن . گزین کردن . استراء : از شاه بختیارتر امروز شاه نیست کو از همه جهان چو توئی کرد اختیار. فرخی .نیک اختیار کرد خداوند ما وزیرزین اختیار کرد جهان سربسر منیر. فرخی .از کارها کریمی و فضل اخت...