کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتراس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتراس
لغتنامه دهخدا
اعتراس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (ناظم الاطباء). پراکنده شدن و این فعل با حرف «عن » متعدی شود. (از منتهی الارب ). متفرق شدن . (از اقرب الموارد). متفرق شدن . لیکن ازهری آنرا مردود دانسته است . (از متن اللغة).
-
واژههای همآوا
-
اعتراص
لغتنامه دهخدا
اعتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باختن . || فسوس نمودن . (منتهی الارب ). بازی کردن و شادمان شدن طفل . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || پریدن پوست و جستن آن . (منتهی الارب ). اختلاج و پریدن پوست . || برجستن و پریدن مرد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد)...
-
جستوجو در متن
-
معترس
لغتنامه دهخدا
معترس . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) پراکنده شونده و پراکنده . (آنندراج ). پراکنده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتراس شود.