کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتبارنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعتبارنامه
/'e'tebārnāme/
معنی
۱. (بانکداری) سندی که بانک برای تایید اعتبار مشتری خود نزد بانکهای دیگر به وی میدهد.
۲. (سیاسی) معرفینامه و حکم انتصاب سفیر یا وزیرمختار که از طرف دولت صادر میشود تا در کشور دیگر به رئیس آن کشور ارائه دهد؛ استوارنامه.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
استوارنامه
دیکشنری
credential
-
جستوجوی دقیق
-
اعتبارنامه
فرهنگ واژههای سره
استوارنامه
-
اعتبارنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'e'tebārnāme ۱. (بانکداری) سندی که بانک برای تایید اعتبار مشتری خود نزد بانکهای دیگر به وی میدهد.۲. (سیاسی) معرفینامه و حکم انتصاب سفیر یا وزیرمختار که از طرف دولت صادر میشود تا در کشور دیگر به رئیس آن کشور ارائه دهد؛ ...
-
credential
اعتبارنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] دادههایی که برای اثبات صحت شناسهای ادعایی یا تأیید شناسه سامانۀ ارسال یا نمایش داده میشود
-
اعتبارنامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضا کنند و وکالت کسی را به اطلاع وزارت کشور و مجلس برسانند.
-
اعتبارنامه
لغتنامه دهخدا
اعتبارنامه . [ اِ ت ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که در آن جمعی از مردمان مشهور براستی و درستی و تدین و قدر و منزلت کسی گواهی داده باشند. (ناظم الاطباء).در اصطلاح ، ورقه ای که اعضای انجمن نظار امضاء کنند ووکالت کسی را به اطلاع وزارت کشور و مجلس بر...
-
واژههای مشابه
-
اعتبارنامه ٔ سفیر
لغتنامه دهخدا
اعتبارنامه ٔ سفیر. [ اِ ت ِ م َ / م ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) استوارنامه . رجوع به اعتبارنامه شود.
-
اعتبارنامه ٔ سیاسی
لغتنامه دهخدا
اعتبارنامه ٔ سیاسی . [ اِ ت ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) استوارنامه . (از فرهنگستان ایران ). رجوع به اعتبارنامه شود.
-
اعتبارنامه ٔ وکیل
لغتنامه دهخدا
اعتبارنامه ٔ وکیل . [ اِ ت ِ م َ / م ِ ی ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که اعضای انجمن نظارت امضا می کنند و وکالت نماینده ای را به اطلاع مجلس میرسانند. و رجوع به اعتبارنامه شود.
-
اعتبارنامه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
فوض
-
جستوجو در متن
-
credentialism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبارنامه
-
credentialled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبارنامه
-
credentialed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبارنامه
-
accreditations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبارنامه ها، استوارنامه دادن