کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعاجیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعاجیب
/'a'ājib/
معنی
= اعجوبه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعاجیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ اُعجُوبَة] [قدیمی] 'a'ājib = اعجوبه
-
اعاجیب
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - جِ اعجوبه . 2 - چیزهای شگفت آور.
-
اعاجیب
لغتنامه دهخدا
اعاجیب . [ اَ ](ع اِ) ج ِ اعجوبة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). شگفتها. کاءَنَّه ُ ج ِ اعجوبة کاحدوثة و احادیث . (منتهی الارب ) . عجبها. شگفتیها. || ج ِ عجیب ، چنانکه احادیث ج ِ حدیث . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و از احوال اکاذیب گذشته ...
-
جستوجو در متن
-
اعجوبه
فرهنگ فارسی معین
(اُ بِ) [ ع . اعجوبة ] (ص .) شگفت آور. ج . اعاجیب .
-
بلعبیس
لغتنامه دهخدا
بلعبیس . [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) اعجوبه ها. (منتهی الارب ). اعاجیب . (ذیل اقرب الموارد از لسان ).
-
خبط عشواء
لغتنامه دهخدا
خبط عشواء. [ خ َ طِ ع َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن شتری است که ضعفی در بصر و چشم خود دارد و خود را بهنگام رفتن نمیتواند حفظ کند. (از متن اللغة). || کنایه از خبط و انحراف از روش بنظام و مستقیم است ، یقال : هو یخبط خبط عشواء؛ یعنی او کار بر نظام نمیک...
-
بلاغی
لغتنامه دهخدا
بلاغی . [ ب َ ] (اِخ ) محمدجوادبن حسن بن طالب بن عباس بن ابراهیم بن حسین بن عباس بن حسن بن عباس بن محمدعلی بن محمد بلاغی نجفی . فقیه و اصولی و حکیم و متکلم امامی قرن چهاردهم هَ . ق . وی درحدود سال 1280 هَ . ق . در نجف اشرف متولد شد و در بیست ودوم شعب...
-
خجندی
لغتنامه دهخدا
خجندی . [خ ُ ج َ ] (اِخ ) عجبی خجندی نام یکی از شعرای معروف بوده و عوفی درباره ٔ او آرد: عجبی خجندی از اعاجیب ایام و نوادر روزگار بود. عنصری آن طبع زاینده را بنده و انوری با نور طبع او سایه بر خود ناافکنده روان معزی از غیرت تکلم آن خجندی پرخون و سخن ...
-
اعجوبة
لغتنامه دهخدا
اعجوبة. [ اُ ب َ ] (ع ، اِ) کار شگفت و شگفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجیب و آنچه مردم را در تعجب اندازد نه بغیر همزه [ یعنی عجوبة ] . (از مزیل الاغلاط از غیاث اللغات و آنندراج ). کار عجیب . (مؤید الفضلاء). اسم است مر چیزی را که شگفت آور باشد...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حماد الجوهری مکنی به ابونصر الفارابی . یاقوت گوید: وی خواهرزاده ٔ ابواسحاق فارابی صاحب دیوان ادب است . جوهری درذکاء و زیرکی و علم از اعاجیب زمان بود. اصل او از فاراب از بلاد ترک و امام در لغت و ادب است و خط او در جودت چنان...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و از متبرزین حفاظ است و دیوان محدثین بوی ختم شده است و او از شیوخ عصر خویش به بغداد و بصره ...