کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظماء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظِم ء، آرزومندی . || مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر. || مدت میان دو بار آوردن شتران بر آبخور. || تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) . صاحب اقرب الموارد نیز فرقی میان ظِم ْء و ظَم ْء قائل شده و کلمه ٔ اَظماءرا ...
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اَ م َءْ ] (ع ص ) مؤنث : ظَمْیاء. کم گوشت . و منه قولهم رمح اظماء و شفة ظمیاء. (از متن اللغة) . || (ن تف ) تشنه تر.- امثال : اظماء من حوت .اظماء من رمل .
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اِ ] (ع مص ) تشنه گردانیدن .(تاج المصادر بیهقی ). تشنه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گرفتار تشنگی کردن کسی . تظمئة.(از اقرب الموارد) (متن اللغة). || لاغر کردن اسب فربه را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تظمئة...
-
واژههای همآوا
-
عظماء
لغتنامه دهخدا
عظماء. [ ع ُ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عظیم . (از اقرب الموارد). رجوع به عظیم شود.
-
ازماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) قصد کردن ، دل بر کاری نهادن .
-
اذماء
لغتنامه دهخدا
اذماء. [ اِ ] (ع مص ) سخت زدن کسی را. (منتهی الارب ). نیمه جان گذاشتن کسی را. بر باقی جان گذاشتن کسی را. (منتهی الارب ). بر باقی جان گذاشتن نیم مرده ای را.
-
ازماع
لغتنامه دهخدا
ازماع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زَمعة، به معنی پشته و آب راهه یا زمین نشیب .
-
ازماع
لغتنامه دهخدا
ازماع . [ اِ ] (ع مص ) دویدن خرگوش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || جای جای برآمدن گیاه و برابر ناشدن آن . || بزرگ شدن گره انگور که جای برآمدن خوشه ٔ آن است . || عزم بر کاری کردن . (منتهی الارب ). قصد کردن . دل بر کاری نهادن . (زوزنی ) (تاج ...
-
جستوجو در متن
-
ظم ء
لغتنامه دهخدا
ظم ء. [ ظِم ْءْ ] (ع اِمص ) تشنگی . || آرزومندی . || (اِ) مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر. || مدت میان دوبار آوردن شتران بر آبخور. ج ، اَظماء. || ظم ءالحیوة؛ از گاه بزادن تا گاه مرگ . || مابقی من عمره الاّ قدر ظم ءالحمار؛ أی لم یبق منه الاّ الیسیر، چه...
-
تسع
لغتنامه دهخدا
تسع. [ ت ِ ] (ع عدد، ص ، اِ) تسع نسوة؛ نه زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه همیشه در مؤنث استعمال میشود. (ناظم الاطباء).تسعة برای معدود مذکر و تسع برای معدود مؤنث است چنانکه گویند تسعة اقلام و تسع صحائف و همچنین است در مرکب چنانکه گویند ...