کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اظلال
/'azlāl/
معنی
= ظل
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اظلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ظِلّ] [قدیمی] 'azlāl = ظل
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن .
-
اظلال
لغتنامه دهخدا
اظلال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظِل ّ. (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ ظِل ّ. سایه ها. (فرهنگ نظام ). ظِلال . ظُلول . اَظِلَّة. ظُلَل . (متن اللغة). ج ِ ظل ، سایه . (آنندراج ). و رجوع به ظل و ظلال و ظلول و اظلة و ظلل شود. |...
-
اظلال
لغتنامه دهخدا
اظلال . [ اِ ] (ع مص ) اظلال روز؛ سایه دارشدن آن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). باسایه گردیدن روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یقال : اظل یومنا؛ اذا صار ذاظل . (منتهی الارب ). سایه دار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || سایه ا...
-
واژههای همآوا
-
ازلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl به گناه برانگیختن.
-
اضلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl گمراه گردانیدن؛ به گمراهی افکندن؛ گمراه کردن؛ به بیراهه راندن؛ گمراهی.
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ ذِلّ] [قدیمی] 'azlāl نرم و روان شدن؛ نرمی
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl ۱. ذلیل کردن؛ خوار کردن؛ خوار پنداشتن؛ خوار شمردن.۲. خواری؛ ذلت.
-
ازلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) لغزاندن ، لرزاندن .
-
اضلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) گمراه ساختن ، به بیراهه افکندن .
-
اذلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) پست شمردن ، خوار گرفتن .
-
اذلال
لغتنامه دهخدا
اذلال . [ اِ ] (ع مص ) خوار پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ). خوار شمردن . خوار گرفتن کسی را. || خوار داشتن . (منتهی الارب ). خوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ) (مؤید الفضلاء). تذلیل . ذلیل کردن . اقماع . (تاج المصادر بیهقی ):5 ابوعلی را باکرام ...
-
اذلال
لغتنامه دهخدا
اذلال .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذِل ّ. مجاری . مسالک . طُرق :5 اصدر امیرالمؤمنین کتابه هذا و قد استقامت له الامور و جری علی اذلاله التدبیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301). اموراﷲ جاریة اذلالها و علی اذلالها؛ ای مجاریها. (منتهی الارب ). || احوال . || عادات .- ا...