کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظآر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اظآر
لغتنامه دهخدا
اظآر. [ اَظْ ] (ع اِ) ج ِ ظئر. (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ِ ظئر، بمعنی شیرده بچه ٔ غیر را. (از منتهی الارب ). دایگان . در دزی ج 1 ص 68، کلمه ای بدین صورت : اظار (بی ضبط) بمعنی دایگان آمده است . و رجوع به اظؤر و ظئر شود.
-
اظآر
لغتنامه دهخدا
اظآر. [ اِظْ ] (ع مص ) اظآر شتر ماده ؛ بر جز بچه ٔ خود مهربان کردن . (از اقرب الموارد). شتر ماده را بر بچه ٔ شتر دیگر مهربان گردانیدن . و مهربان شدن آن . لازم و متعدی است . (از متن اللغة). || اظآر فلان را بر کسی یا چیزی ؛ معطوف کردن وی را بدان . (از ...
-
اظآر
لغتنامه دهخدا
اظآر. [ اِظْ ظِ ] (ع مص ) دایگی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برای فرزند خود دایه گرفتن . (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). || مهربان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مهربان گردانیدن شتر ماده و زن را بر بچه ٔ دیگری و مهربان شدن او...
-
واژههای مشابه
-
اظار
لغتنامه دهخدا
اظار. [ اَ ] (ع اِ) رجوع به اَظآر و دزی ج 1 ص 28 شود.
-
اظار
لغتنامه دهخدا
اظار. [ اَظْ ظا ] (ع ص ) شیردهنده . مرضعة. ناقل آن ناموثق است و اسناد آن را نیاورده و از الفاظی است که هیچیک از ثقات آن را یاد نکرده است . (از ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عظار
لغتنامه دهخدا
عظار.[ ع ِ ] (ع اِمص ) امتلاء و پری از شراب . (از اقرب الموارد به نقل از لسان و تاج ). و رجوع به عظارة شود.
-
عذار
واژگان مترادف و متضاد
چهر، چهره، رخ، رخسار، روی، سیما، عارض، گونه، وجه
-
ازار
واژگان مترادف و متضاد
۱. قطیفه، لنگ ۲. پیجامه، تنبان، زیرجامه، زیرشلواری ۳. دستار، مندیل ۴. پایاب
-
آزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیب، بلا، صدمه، گزند ۲. تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم ۳. اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب ۴. تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت ۵. تاذی، مزاحمت ۶. رنج، رنجه، عنا
-
عذار
لغتنامه دهخدا
عذار. [ ع ِ ] (ع اِ) افسار ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه از فسار بر گونه های اسب فرو افتد. ج ، عُذُر. (از اقرب الموارد). || نشان فسار بر روی ستور. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). داغی است در جای فسار. (از قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ...
-
آذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سریانی] ‹آدار، اذار، آذر، اذر› 'āzār ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماههای سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول بهار: ◻︎ این هنوز اول آذار جهانافروز است / باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار (...
-
آزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: āzār] ‹آزیر› 'āzār ۱. اذیت؛ آسیب؛ گزند: ◻︎ آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱).۲. عملی که موجب رنجش دیگری شود؛ رنجش.۳. (بن مضارعِ آزردن و آزاردن) = آزردن۴. (صفت) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): د...
-
ازار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ezār ۱. شلوار.۲. [قدیمی] لنگی که به کمر میبستند؛ لنگی؛ فوطه.۳. [قدیمی] هرچیزی که با آن بدن را میپوشاندند؛ پوشاک.