کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اطیب
/'atyab/
معنی
۱. پاکتر؛ پاکیزهتر.
۲. خوشبوتر.
۳. حلالتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اطایب] [قدیمی] 'atyab ۱. پاکتر؛ پاکیزهتر.۲. خوشبوتر.۳. حلالتر.
-
اطیب
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - خوشبوتر. 2 - حلال تر.
-
اطیب
لغتنامه دهخدا
اطیب . [ اَطْ ی َ ] (ع ن تف ) اسم تفضیل از طاب و مؤنث آن طوبی است . (از متن اللغة). ج ، اَطایِب . (اقرب الموارد). رجوع به اطایب شود. خوشبوتر. (آنندراج ) (غیاث ). خوشبوی تر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ): و اذا عتق السوس ... تسوس و تثقب غیر انه یکون ح...
-
واژههای همآوا
-
عتیب
لغتنامه دهخدا
عتیب . [ ع َ ] (اِخ )پدر قبیله ای است از یمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عتیب
لغتنامه دهخدا
عتیب . [ ع ِ ] (ع اِمص ) ممال ِ عتاب : در یک سخن آن همه عتیبش بین در یک نظر آن همه فریبش بین . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 654).خواجه کز مهر با شکیب آمدباسهی سرو در عتیب آمد. نظامی .رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال و آن کمان ابروانش بین که باشد پر عتیب...
-
عتیب
فرهنگ فارسی معین
(عَ) نک عتاب .
-
عتیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ عتاب] [قدیمی] 'etib ۱. ملامت؛ سرزنش: ◻︎ مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱: ۱۰۲).۲. خشم.
-
جستوجو در متن
-
اطایب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ اَطْیَب] [قدیمی] 'atayeb = اطیب
-
طُوبَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
پاکيزه تر(مؤنث اطيب)
-
طوبی
فرهنگ فارسی معین
(با) [ ع . ] (ص .) مؤنث اطیب . پاکیزه ، پاکیزه تر.
-
موشان
لغتنامه دهخدا
موشان . (ع اِ) نوعی از خوشترین خرما. (منتهی الارب ). نوعی از خرمای تازه ٔ شیرین . (ناظم الاطباء). نوعی از اطیب رطب . (یادداشت مؤلف ).
-
خوبتر
لغتنامه دهخدا
خوبتر. [ ت َ ] (ص تفصیلی ) بهتر. نیکوتر. اطیب . الطف : بهزار دل زمانه ببقا حریف بادت که زمانه را حریفی ز تو خوبتر نباید.خاقانی .
-
طوبی
فرهنگ نامها
(تلفظ: tubā) (معرب از عبری) خیر ، شادی ، سعادت ، بهشت ؛ درختی در بهشت ؛ و همینطور (مؤنث اطیب) به معنی پاکیزهتر ، پاکیزه ، نیکو ؛ طوبی به صورت شبه جمله (در عربی) (در قدیم) به معنی خوشا ، (برگرفته از قرآن کریم) .