کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اطیار
/'atyār/
معنی
= طایر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طیر، جمعالجمعِ طائر] [قدیمی] 'atyār = طایر
-
اطیار
لغتنامه دهخدا
اطیار. [اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طیر. (متن اللغة) (ناظم الاطباء). || جج ِ طائر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ طائر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : تو خلیل وقتی ای خورشیدهش این چهار اطیار رهزن را بکش . مولوی .رجوع به طَیر وطائر شود.
-
جستوجو در متن
-
طیر
لغتنامه دهخدا
طیر. [ طَ ] (ع مص ) پریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : طار طیراً و طیراناً و طیرورةً؛ پرید. || شتافتن . (زوزنی ). || (اِ) مقابل وحش . پرنده . مرغ . طائر. پَروَر. ج ، طیور، اطیار. (منتهی الارب ). || ج ِ طائر. (منتهی الارب ) (زمخشری ). مرغان . (...
-
طائر
لغتنامه دهخدا
طائر. [ ءِ ] (ع اِ) پرنده . (منتهی الارب ) : روزگار عنود، و دهر کنود... طائر روح او را [ امیر ابونصر را ] بسنگ حادثه ٔ حرض ، از آشیانه ٔ تن آواره ساخت . (ترجمه ٔ تعزیت نامه ٔ عتبی در پایان ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 449).گر بپر گوئیش گوید اُشترم ور بگوئی ...