کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اطهار
/'athār/
معنی
= طاهر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طاهر] 'athār = طاهر
-
اطهار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص .) جِ طاهر؛ پاکان .
-
اطهار
لغتنامه دهخدا
اطهار. [ اَ ] (اِخ ) از نواحی حائل است و حائل میان دو ریگزار است بین جراد و اطهار. (از معجم البلدان ).
-
اطهار
لغتنامه دهخدا
اطهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طُهر، طهارت ، نقیض نجاست . نقیض حیض . (از متن اللغة). ج ِ طهر، پاکی از حیض و جز آن . ایام پاکی زن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روزهای رهائی زن از حیض . (از متن اللغة). و رجوع به طُهر شود. || (ص ، اِ) ج ِ طاهر. (متن...
-
اطهار
لغتنامه دهخدا
اطهار. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) غسل کردن از حیض . (از متن اللغة). تَطَهﱡر. (متن اللغة). پاک کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || اطهار از گناه ؛ منزه شدن و دست بازداشتن از آن . (از متن اللغة).
-
واژههای همآوا
-
اطحار
لغتنامه دهخدا
اطحار. [ اِ ](ع مص ) اطحار حجام ؛ از بن بریدن غلاف سر نره را هنگام ختنه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ساده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) [ ع . ] (اِ.) جِ سائد (ساید). 1 - مهتران . 2 - فرزندان رسول اکرم و ائمة اطهار؛ ج . سادات .
-
ابوسلمه
لغتنامه دهخدا
ابوسلمه . [ اَ س َ ل َ م َ ] (اِخ ) بصری . یکی از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه ٔ اطهار سلام اﷲ علیهم . (ابن الندیم ).
-
ائمه
فرهنگ فارسی معین
(اَ ئِ مِّ) [ ع . ائمة ] (اِ.) جِ امام ؛ پیشوایان ، سران . ؛~ اطهار امامان شیعه . ؛~ جماعت پیش نمازان . ؛~ُالاسماء هفت اسم اول خداوند که «اسماء الهی » نامیده می شوند و عبارتند از: حی ، عالم ، مرید، قادر، سمیع ، بصیر و متکلم .
-
ناصر شیرازی
لغتنامه دهخدا
ناصر شیرازی . [ ص ِ رِ ] (اِخ ) ملا ابراهیم شیرازی . در مدح ائمه ٔ اطهار قصاید بسیاری سروده است . این بیت او راست :بزیر تیغ بیدادش مکن تغییر رنگ ای دل مبادا بر سر رحم آوری آن بی مروت را.(از قاموس الاعلام ج 6).
-
مشاهد
لغتنامه دهخدا
مشاهد. [ م َ هَِ ] (ع اِ) شهادتگاه ها. قبرستان شهیدان . (از ناظم الاطباء). ج ِ مَشهد.- مشاهد شریفه ؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمه ٔ اطهار صلوات اﷲ علیهم . (ناظم الاطباء).- مشاهد متبرکه ؛ مشاهد شریفه . رجوع به ترکیب قبل شود.
-
طهر
لغتنامه دهخدا
طهر. [ طُ ] (ع مص ) پاک گردیدن . || منقطع شدن حیض زن . || غسل آوردن به انقطاع خون و جز آن . || (اِمص ) پاکی از حیض و جز آن . ج ، اطهار.(منتهی الارب ) (آنندراج ). قرء. خلاف طمث : آب بهر عام اصل و فرع راازبرای طهر و بهر کرع را. (مثنوی ).پاک کو از حوض م...
-
ائمه
لغتنامه دهخدا
ائمه . [ اَ ءِم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ امام . بزرگان . سران . پیشوایان : یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت . (گلستان باب هفتم ).- ائمه ٔ جماعت ؛پیش نمازان .- ائمه ٔ راشدین ، ائمه ٔ هدی ، ائمه ٔ اثناعشر، ائمه ٔ اطهار ؛ دوازده امام از نسل علی و فاطمه ع...