کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطمینان بخود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطمینان بخود
دیکشنری فارسی به عربی
ثقة
-
واژههای مشابه
-
قابل اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] ← اطمینانپذیر
-
قابلیت اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] ← اطمینانپذیری
-
اطمینان خاطر
فرهنگ واژههای سره
رامش
-
reliable
اطمینانپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] ویژگی سامانهای که دارای اطمینانپذیری یا قابلیت اطمینان است متـ . قابل اطمینان
-
reliability 1
اطمینانپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] میزان توانایی یک سامانۀ نرمافزاری برای ارائه عملکردی معین در دورۀ زمانی و شرایط مشخص متـ . قابلیت اطمینان
-
confidence limits
حدهای اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نقاط انتهایی هر بازۀ اطمینان
-
confidence interval, interval estimate
بازۀ اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] بازهای که براساس دادههای نمونهای تعیین میشود و با احتمال معینی پارامتر نامعلوم موردنظر را در بر میگیرد
-
assurance
حصول اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] مطمئن شدن از کفایت الزامات امنیتی
-
fiducial mark, fiducial marker
علامت اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] هر یک از علامتهایی که نشانگر محورهایی هستند که تقاطعشان نقطۀ اصلی عکس را نشان میدهد
-
confidence coefficient, confidence level
ضریب اطمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] برای یک بازۀ اطمینان، احتمال آنکه این بازه مقدار پارامتر موردنظر را در بر گیرد
-
قابل اطمینان
دیکشنری فارسی به عربی
صلب , موثوق ، لايحْطِي
-
اطمینان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
طمان
-
اطمینان كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن