کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطمی
لغتنامه دهخدا
اطمی . [ اَ ما ](ع ص ) باریک لب . (زوزنی ). سیه لب . (مؤید الفضلاء). درمتن چنین است و صحیح اظمی است . رجوع به اظمی شود.
-
واژههای همآوا
-
اتمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اتم) [فرانسوی. فارسی] 'atomi ۱. (فیزیک) مربوط به اتم: انرژی اتمی.۲. ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گرانقیمت که در جواهرسازی به کار میرود: نگین اتمی.
-
جستوجو در متن
-
شیخان
لغتنامه دهخدا
شیخان . [ ش َ ] (اِخ ) نام اطمی . (منتهی الارب ).
-
خصی
لغتنامه دهخدا
خصی . [ خ َ صی ی ] (اِخ ) اطمی است از آن بنی حارثه . (منتهی الارب ).
-
حشان
لغتنامه دهخدا
حشان . [ ح ُش ْ شا ] (اِخ ) نام اطمی به مدینة بر یمین طریق قبور شهداء. (معجم البلدان ).
-
رعل
لغتنامه دهخدا
رعل . [ رِ ] (اِخ ) رعل و ذکوان ، دو قبیله اند از سلیم . (منتهی الارب ). || اطمی (قلعه ای ) است . (منتهی الارب ).
-
ریدان
لغتنامه دهخدا
ریدان . [ رَ ] (اِخ ) قلعه ای است به قنسرین . || اطمی است به مدینه مر آل حارث بن سهل را. (از منتهی الارب ).
-
خصی
لغتنامه دهخدا
خصی . [ خ َ صی ی ] (اِخ ) اطمی است نزدیک مسجد قبا بر سر بئرالخصی . (منتهی الارب ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ] (اِخ ) اطمی است از آن بنی اسود مشرف بر حره ٔ شرقی مسجد قبلتین . (منتهی الارب ).
-
شرعبی
لغتنامه دهخدا
شرعبی . [ ش َ ع َ بی ی ] (اِخ ) اُطُمی (قلعه ای ) است پائین کوه ذباب . (منتهی الارب ). از آطام یهود است در مدینه . (یادداشت به خط دهخدا). || (ص نسبی ) منسوب است به شرعب . (سمعانی ). رجوع به شرعب شود.
-
صرار
لغتنامه دهخدا
صرار. [ ص ِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه . (منتهی الارب ). گفته اند صرار موضعی است در سه میلی مدینه بر طریق عراق . (قول خطابی ) (معجم البلدان ). آبی است در حرّه ٔ شرقیه . (منتهی الارب ). نصر گوید: آبی است قرب مدینه که در زمان جاهلیت حفر کرده اند، و...
-
عقیان
لغتنامه دهخدا
عقیان . [ ع ِق ْ ] (ع اِ) زر خالص که در زمین پیدا گردد. (منتهی الارب ). ذهب خالص . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). زر که از زمین برآید. (دهار). زر خالص ، و گویند آن زری است که در زمین باشد نه آنچه از سنگ استخراج شود. (از اقرب الموارد). زر ردیا....