کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلاع دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اطلاع افتادن
لغتنامه دهخدا
اطلاع افتادن . [ اِطْ طِ اُ دَ ] (مص مرکب ) خبر یافتن . اطلاع پیدا کردن . آگاهی حاصل شدن : اما اگر کسی را بر آن اطلاع افتد برادری ما چنان باطل گردد که تلافی آن بمال و متاع در امکان نیاید. (کلیله و دمنه ).
-
اطلاع داشتن
لغتنامه دهخدا
اطلاع داشتن . [ اِطْ طِ ت َ ] (مص مرکب ) خبر داشتن . آگاه بودن . خبر وآگاهی داشتن : من از واقعه ٔ دیروز شهر اطلاع داشتم . (فرهنگ نظام ). مستحضر بودن . وقوف داشتن . باخبر بودن . استحضار داشتن . مطلع بودن . معرفت داشتن : ز مه جام و ز افلاک صوت است و دا...
-
اطلاع یافتن
لغتنامه دهخدا
اطلاع یافتن . [ اِطْ طِ ت َ ] (مص مرکب ) آگاه شدن . باخبر شدن . مطلع گشتن . استحضار یافتن . مستحضر شدن : اِشراف ؛ اطلاع یافتن بر چیزی . اِطراف ؛ اطلاع یافتن بر چیزی . تشفیر؛ اطلاع یافتن بر کاری . (منتهی الارب ) : مانا که خسف خاک بدل بود آب راشاه اطلا...
-
كسب اطلاع
دیکشنری فارسی به عربی
استطلاع
-
اطلاع رسانی
واژهنامه آزاد
(علوم اجتماعی) مجموعۀ فرایند تولید، گردآوری، سازماندهی، ذخیره، بازیابی، ترجمه، تبدیل، کاربرد و انتقال اطلاعات. معادل information در انگلیسی.
-
اطلاع نگاشت
واژهنامه آزاد
اینفوگرافیک، infographic.
-
information agency
بنگاه اطلاعگزاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] سازمانی که دسترسی به اطلاعات را میسر میسازد متـ . اطلاعگزاری
-
guest information services
خدمات اطلاعرسانی مهمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] دستگاههای خودکار اطلاعرسانی در فضاهای عمومی مهمانخانه که امکان دستیابی مهمانان به اطلاعات مربوط به رخدادهای داخلی مهمانخانه و برنامههای محلی را فراهم میکند
-
به مسوولین اطلاع داد
دیکشنری فارسی به عربی
أبلَغَ المسوولينَ
-
به (اطلاع) مسوولین رساند
دیکشنری فارسی به عربی
أبلَغَ المسوولينَ
-
اداره اطلاع رسانی
دیکشنری فارسی به عربی
إدارة الإعلامِ
-
دایره اطلاع رسانی
دیکشنری فارسی به عربی
إدارة الإعلامِ
-
جهت (كسب) اطلاع
دیکشنری فارسی به عربی
علي سبيل الاستعلام
-
كسب خبر (اطلاع) كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استعلم
-
تا اطلاع بعدی
دیکشنری فارسی به عربی
لِأَجَلٍ غَيرِ مُسَمّي