کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطفح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطفح
لغتنامه دهخدا
اطفح . [ اَ ف ِ ] (اِخ ) شهریست از ناحیه ٔ اوسیم بر ساحل غربی نیل روبروی فسطاط. (از نخبةالدهر دمشقی ص 232). رجوع به اطفیح شود.
-
واژههای همآوا
-
عطفه
فرهنگ فارسی معین
(عَ طَ فَ) [ ع . عطفة ] (اِ.) گیاهی است بی شاخ و برگ که بر درخت می پیچد.
-
عطفه
فرهنگ فارسی معین
(عَ طْ فِ یا فَ) [ ع . عطفة ] (اِ.) مهره ای جادویی برای افسون کردن مرد تا پای بند زن خود باشد.
-
عطفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عطفَة] [قدیمی] 'atfe مهرهای که زنان با آن مردان را افسون کنند؛ مهرۀ افسون.
-
عِطْفِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پهلويش (در عبارت " ثَانِيَ عِطْفِهِ " شکستن پهلو کنايه از روگرداندن است ، گويي کسي که از چيزي روي ميگرداند ، يک پهلوي خود را خم ميکند و ميشکند . )