کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اطفاء
معنی
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) خاموش کردن . اطفال ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طفل ؛ کودکان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطفاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) خاموش کردن . اطفال ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ طفل ؛ کودکان .
-
اطفاء
لغتنامه دهخدا
اطفاء. [ اِ ] (ع مص ) (از «طف ء») اطفاء آتش ؛ فرونشاندن آن تا سرد شود. (از متن اللغة). از میان بردن لهیب آتش و خاموش کردن آن . (از اقرب الموارد). فرونشاندن آتش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروکشتن آتش و چراغ . (مجمل اللغة) (ترجمان تهذیب عادل بن...
-
اطفاء
دیکشنری فارسی به عربی
انقراض
-
اطفاء
واژهنامه آزاد
خاموش کردن
-
جستوجو در متن
-
اطفا
لغتنامه دهخدا
اطفا. [ اِ ] (از ع ، اِمص ) اطفاء . رجوع به اطفاء شود.
-
voyeurism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فضولت، اطفاء شهوت با نگاه
-
انقراض
دیکشنری عربی به فارسی
اطفاء , خاموش سازي , اعدام , انهدام , انقراض
-
fire control
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل آتش، اطفاء حریق، جلوگیری از اتش سوزی
-
آتش نشان
لغتنامه دهخدا
آتش نشان . [ ت َ ن ِ ] (نف مرکب ) کارگری که مأمور اطفاء و فرونشاندن آتش است .
-
آتش نشاندن
لغتنامه دهخدا
آتش نشاندن . [ ت َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) کشتن آتش و اطفاء آن : آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست . (گلستان ).
-
غریزه
فرهنگ فارسی معین
(غَ زِ) [ ع . غریزة ] (اِ.) سرشت ، ذات . ؛~ی جنسی غریزة اطفاء شهوت که سبب تولید نسل و بقاع نوع است .
-
عشق وضیع
لغتنامه دهخدا
عشق وضیع. [ ع ِ ق ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشقی حیوانی است . در مقابل عشق عفیف . این عشق از انواع عشق پست حیوانی است که غرض عمده ٔ آن اطفاء شهوات حیوانی است . (فرهنگ علوم عقلی ).
-
غریزه ٔ جنسی
لغتنامه دهخدا
غریزه ٔ جنسی . [ غ َ زَ / زِ ی ِ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از غرایز. غریزه ٔ اطفاء شهوت که وسیله ٔ تولید نسل و بقای نوع است . رجوع به غریزه شود.
-
پفیدن
لغتنامه دهخدا
پفیدن . [ پ ُ دَ ] (مص ) پف کردن . آماسیدن . ورم کردن : با سر و روئی پفیده . و صاحب لغت نامه ٔ شعوری به پفیدن معنی کشتن و اطفاء و خاموش کردن آتش و چراغ میدهد.