کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اطبا
/'atebbā/
معنی
= طبیب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اطبّاء، جمعِ طبیب] 'atebbā = طبیب
-
واژههای همآوا
-
أَتَّبِعُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيروي مي کنم
-
أَتْبَعَ
فرهنگ واژگان قرآن
تعقيب کرد
-
اتبا
لغتنامه دهخدا
اتبا. [ اَ ] (اِ) بلغت زند و پازند تیر باشد که بعربی سهم گویند. (برهان ).
-
اتبع
لغتنامه دهخدا
اتبع. [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) تابعتر: و از عبداﷲ محمدبن الفضل البلخی می آید که گفت : اعرف الناس باﷲ اشدهم مجاهدةً فی اوامره و اتبعهم بسنة نبیه . (هجویری ).- امثال :اتبع من تولب ؛ پیروتر از خرکرّه .
-
جستوجو در متن
-
ایوزه و ایوز و ایواز
واژهنامه آزاد
آراسته وپیراسته برهان وهفت اقلیم جهانگردی ناظم اطبا
-
اطباء
لغتنامه دهخدا
اطباء. [ اَ طِب ْ با ] (ع اِ) اَطِبّا. ج ِ طبیب ، بمعنی پچشک . (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، پزشکان و طبیبان . (ناظم الاطباء) : سلطان اطبا را نزدیک وی فرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 404). چنین گوید برزویه ٔ طبیب مقدم اطبای پارس که پدر من از لشکریان بود...
-
گلوفروآمدگی
لغتنامه دهخدا
گلوفروآمدگی . [ گ ُ / گ َ ف ُ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) علتی است که در گلو پدیدآید و آنرا اطبا خناق گویند. (شعوری ج 2 ورق 208).
-
یارج
لغتنامه دهخدا
یارج . [ رَ ] (معرب ، اِ) معرب یاره که مرکبی باشد از ادویه ٔ ملینه که اطبا بجهت مسهل سازند. (برهان ذیل یاره ). ایارج . و رجوع به یاره و ایارج شود.
-
ابن قسطنطین
لغتنامه دهخدا
ابن قسطنطین . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) عیسی ، مکنی به ابوموسی . یکی از افاضل اطبا. او راست : کتاب البواسیر و عللها و علاجاتها. (ابن الندیم ).
-
قطب الدین
لغتنامه دهخدا
قطب الدین . [ ق ُ بُدْدی ] (اِخ ) محمد آدم . از اطبا و پزشکان بود و به سال 904 هَ . ق . وفات یافت . (رجال حبیب السیر ص 184).
-
احباء
لغتنامه دهخدا
احباء. [ اَ ح ِب ْ با ] (ع ص ، اِ) اَحِبّا. ج ِ حبیب . (دهّار). دوستان : درد احبا نمی برم به اطبا.سعدی .
-
گشنیج دشتی
لغتنامه دهخدا
گشنیج دشتی . [ گ ِ ج ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوع صغیر بادرنجبویه است و نزد اکثر اطبا نوعی از شاهترج است و نزد بعضی مخلصه را نامند و نواب علویخان مرحوم فرموده که آن کزبره ٔ بری است . (فهرست مخزن الادویه ).