کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اضیق
معنی
(اَ ض ِ) [ ع . ] (ص تف .) تنگ تر، دشوارتر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضیق
فرهنگ فارسی معین
(اَ ض ِ) [ ع . ] (ص تف .) تنگ تر، دشوارتر.
-
اضیق
لغتنامه دهخدا
اضیق . [ اَض ْ ی َ ] (ع ن تف ) تنگ تر. دشوارتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).- امثال : اضیق من النخروب . اضیق من تسعین . اضیق من خُرت الابرة . اضیق من زج ّ . اضیق من سم الخیاط . اضیق من ظل ّالرمح . (فرائدالادب المنجد).اضیق من مبعج الض...
-
واژههای همآوا
-
عزیق
لغتنامه دهخدا
عزیق . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) زمین نرم و هموار و پست . (منتهی الارب ). زمین مطمئن ، و آن لغتی است یمانی . (از اقرب الموارد).
-
آزیغ
لغتنامه دهخدا
آزیغ. (اِ) تنفر و نفرتی که از اقوال و افعال کسی در ظاهر و باطن بهم رسد. (برهان ). کراهت . آریغ را هم به این معنی آورده اند، و البته آریغ با راء مهمله صحیح است (فارسی باستانی : اَریکا).
-
ازیغ
لغتنامه دهخدا
ازیغ. [ اَ ] (اِ) نفرت و کینه . (غیاث از لطائف و رشیدی ). دل سردی : از دروغ توست جانم در ازیغاز جفای توست ریشم پرستیم . ناصرخسرو.و صحیح آن اریغ و آریغ است . و رجوع به آزیغ شود.
-
ازیغ
لغتنامه دهخدا
ازیغ. [ اُ زَ ] (ع اِ) از اعلام عرب است .
-
جستوجو در متن
-
ضوقی
لغتنامه دهخدا
ضوقی . [ قا ] (ع ن تف ) تأنیث اضیق . (منتهی الارب ).
-
ضیقی
لغتنامه دهخدا
ضیقی . [ قا ] (ع ن تف ) ضوقی . تأنیث ِ اضیق . (منتهی الارب ).
-
استاه
لغتنامه دهخدا
استاه . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سته . کونها. (منتهی الارب ). || هم اضیق استاهاً من ان یفعلوه ؛ یعنی عاجزند از آن کار. (منتهی الارب ).
-
ذافنی الاسکندرانی
لغتنامه دهخدا
ذافنی الاسکندرانی . [ نِل ْ اِ ک َ دَ ] (ع اِ مرکب ) معناه بالیونانیة الغار الأسکندرانی و لذلک ذکره اکثرالمصنفین فی هذا الفن مع الغار. لا لانه من أنواعه الا من اجل اشتراکه مع الغار فی الاسمیة فقط. لان اسم الغار بالیونانیة ذاقنی و هذا النبات لم اتحق...
-
طغرائی
لغتنامه دهخدا
طغرائی . [ طُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد الاستاد، مؤیدالدین ، ابواسماعیل الاصبهانی ، المعروف بالطغرائی . کلمه ٔ طغرائی منسوب به کسی است که شغل و منصب او نوشتن طغرا و القاب ملوک و امرا بر فرامین و مناشیر باشد. و هی الطرة التی ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...