کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضون
لغتنامه دهخدا
اضون . [اِ ] (ع اِ) ج ِ اضاة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
اضؤن
لغتنامه دهخدا
اضؤن . [ اَ ءُ ](ع اِ) ج ِ ضأن . (منتهی الارب ). رجوع به ضأن شود.
-
واژههای همآوا
-
عزون
لغتنامه دهخدا
عزون . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِزَة در حال رفع. (از منتهی الارب ). گروهی مجتمع از مردم . (آنندراج ). عِزین . و رجوع به عزة و عزین شود.
-
عزون
لغتنامه دهخدا
عزون .[ ع ُزْ زو ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
-
عضون
لغتنامه دهخدا
عضون . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِضة در حال رفع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عضة و عضین شود. || ج ِ عِضاهة. (ناظم الاطباء). رجوع به عضاهة شود.
-
آذون
لغتنامه دهخدا
آذون . (ص ) به معنی آنچنان باشد، چنانکه ایذون به معنی اینچنین است : تفکر کن یکی در خلقت شاهین و مرغابی نگویی کز چه معنی راست این ایذون و آن آذون ؟ سنائی .رجوع به ایدون و اندون و آندون شود.
-
اذون
لغتنامه دهخدا
اذون . [ اَ ] (اِخ ) قریه ایست از نواحی کوره ٔ قصران در خارج نواحی ری و بدانجا منسوبست ابوالعباس احمدبن الحسین بن بابا الزیدی و ابوسعد از او سماع دارد. (معجم البلدان ).
-
اذون
لغتنامه دهخدا
اذون . [ اَ ] (ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل ﱡ صموخ بیوض و کل اذون ولود.
-
جستوجو در متن
-
اضاة
لغتنامه دهخدا
اضاة. [ اَ ] (ع اِ) غدیر. ج ، اَضَیات ، اَضی ̍. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آبگیر. (مهذب الاسماء). ایستادنگاه آب سیل و جز آن . ج ، اَضَوات ، اَضَیات ، اَضا، اَضی ̍، اِضاء، اِضون ، اَضات ، اضآت . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
ضأن
لغتنامه دهخدا
ضأن . [ ض َءْن ْ ] (ع اِ) میش . (منتهی الارب ) (دهار) (نصاب ). میشینه . (مهذب الاسماء). || ذوات الصوف من الغنم ذکراً کان او انثی . (بحر الجواهر). خلاف معز. (منتهی الارب ). گوسفند. ذوات الاصواف ، یعنی پشم و ران ماده باشد یا نر، نر آنان را کبش و ماده ...