کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اضلال
/'ezlāl/
معنی
گمراه گردانیدن؛ به گمراهی افکندن؛ گمراه کردن؛ به بیراهه راندن؛ گمراهی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl گمراه گردانیدن؛ به گمراهی افکندن؛ گمراه کردن؛ به بیراهه راندن؛ گمراهی.
-
اضلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) گمراه ساختن ، به بیراهه افکندن .
-
اضلال
لغتنامه دهخدا
اضلال . [ اَ ] (ع ص ، اِ) هو ضِل ﱡ (ضُل ﱡ)اَضلال و ضِل ﱡ (ضُل ﱡ) اَضلال ٌ؛ بلایی است و خیری در آن نیست . و هرگاه بصاد مهمل گفته شود تنها بکسر است . (از منتهی الارب ). هو ضِل ﱡ (ضُل ﱡ) اَضلال و ضِل ﱡ (ضُل ﱡ) اَضلال ٌ، به اضافه و نعت ؛ یعنی داهیه ای اس...
-
اضلال
لغتنامه دهخدا
اضلال . [ اِ ] (ع مص ) اضلال خدای تعالی کسی را؛ به بیراهه راندن وی را، یقال : اضله فضل ّ. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیراه گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گمراه گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گمراهی . (ناظم الاطباء). گمراه کردن .(ترجم...
-
واژههای همآوا
-
ازلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl به گناه برانگیختن.
-
اظلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ظِلّ] [قدیمی] 'azlāl = ظل
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ ذِلّ] [قدیمی] 'azlāl نرم و روان شدن؛ نرمی
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezlāl ۱. ذلیل کردن؛ خوار کردن؛ خوار پنداشتن؛ خوار شمردن.۲. خواری؛ ذلت.
-
ازلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) لغزاندن ، لرزاندن .
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
اظلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) سایه افکندن .
-
اذلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) پست شمردن ، خوار گرفتن .
-
اذلال
لغتنامه دهخدا
اذلال . [ اِ ] (ع مص ) خوار پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ). خوار شمردن . خوار گرفتن کسی را. || خوار داشتن . (منتهی الارب ). خوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ) (مؤید الفضلاء). تذلیل . ذلیل کردن . اقماع . (تاج المصادر بیهقی ):5 ابوعلی را باکرام ...
-
اذلال
لغتنامه دهخدا
اذلال .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذِل ّ. مجاری . مسالک . طُرق :5 اصدر امیرالمؤمنین کتابه هذا و قد استقامت له الامور و جری علی اذلاله التدبیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301). اموراﷲ جاریة اذلالها و علی اذلالها؛ ای مجاریها. (منتهی الارب ). || احوال . || عادات .- ا...