کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضطراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اضطراب
/'ezterāb/
معنی
۱. جنبیدن.
۲. لرزیدن؛ تپیدن.
۳. پریشانحال شدن؛ آشفتگی؛ بیتابی؛ بیآرامی.
۴. یکدیگر را با چیزی زدن؛ به هم واکوفتن.
۵. (روانشناسی) پریشانی ذهن براثر ترسی مبهم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشوب، التهاب، اندوه، بیتابی، بیقراری، بیم، پریشانی، تپشدل، ترس، تشویش، توهم، خوف، دغدغه، دلواپسی، دلهره، رنج، سراسیمگی، قلق، ناراحتی، واهمه، هیجان
برابر فارسی
دلواپسی، پریشانی، آسیمه سری، سرآسیمگ
دیکشنری
agitation, anguish, anxiety, flutter, perturbation, solicitude
-
جستوجوی دقیق
-
اضطراب
واژگان مترادف و متضاد
آشوب، التهاب، اندوه، بیتابی، بیقراری، بیم، پریشانی، تپشدل، ترس، تشویش، توهم، خوف، دغدغه، دلواپسی، دلهره، رنج، سراسیمگی، قلق، ناراحتی، واهمه، هیجان
-
اضطراب
فرهنگ واژههای سره
دلواپسی، پریشانی، آسیمه سری، سرآسیمگ
-
اضطراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezterāb ۱. جنبیدن.۲. لرزیدن؛ تپیدن.۳. پریشانحال شدن؛ آشفتگی؛ بیتابی؛ بیآرامی.۴. یکدیگر را با چیزی زدن؛ به هم واکوفتن.۵. (روانشناسی) پریشانی ذهن براثر ترسی مبهم.
-
anxiety
اضطراب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] هیجانی مبهم و ناخوشایند که با بیقراری و پریشانی همراه است
-
اضطراب
فرهنگ فارسی معین
(اِ طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پریشان حال شدن . 2 - لرزیدن . 3 - (اِمص .)آشفتگی ، بی تابی .
-
اضطراب
لغتنامه دهخدا
اضطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اضطراب چیزی ؛ تحرک و موج زدن و برخی از آن برخوردن یا زدن به برخی است . (از اقرب الموارد). تحرک و موج زدن . (از لسان العرب ). جنبیدن و حرکت نمودن . (منتهی الارب ). جنبیدن و حرکت کردن . (ناظم الاطباء). جنبیدن و لرزیدن و طپیدن...
-
اضطراب
دیکشنری عربی به فارسی
اشوب , اضطراب , جنبش , اغتشاش , هياهو , اختلا ل , مزاحمت , سراسيمه کردن , گيج کردن , گرم شدن کله (در اثر مشروب) , دست پاچه کردن , عصباني کردن , اشفتن , مضطرب کردن , سراسيمگي , دست پاچگي , هنگامه , همهمه , غوغا , شلوغ , جنجال , التهاب , اغتشاش کردن , ...
-
اضطراب
دیکشنری فارسی به عربی
اضطراب , الم , خميرة , غضب , قلق ، عدم استقرار
-
اضطراب
واژهنامه آزاد
پریشانی.
-
اضطراب
واژهنامه آزاد
آشفتگی، بی تابی
-
واژههای مشابه
-
castration anxiety, castration fear
اضطراب اَختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اضطراب پسربچه از اخته شدن به دست پدر به دلیل احساسات جنسی نسبت به مادر
-
اضطراب عصبي
دیکشنری عربی به فارسی
اختلا ل اعصاب , اختلا ل رواني , نژندي
-
separation anxiety disorder
اختلال اضطراب جدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی در کودکی یا نوجوانی مربوط به احتمال جدایی از خانواده یا افرادی که وابستگی عاطفی شدید به آنها داریم که با اضطراب شدید و پایدار و نامتناسب با رشد همراه است
-
اضطراب و ترس ناگهانی
دیکشنری فارسی به عربی
رعب