کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اضراب
/'ezrāb/
معنی
۱. (ادبی) در بدیع، اعراض از ماقبل و توجه به مابعد با استعمال لفظ بل، مانندِ: ای میوۀ دل من لا بل دل / وی آرزوی جانم لا بل جان، و مانندِ این بیت: عارضش باغی دهانش غنچهای / بل بهشتی در میانش کوثری.
۲. [قدیمی] اقامت کردن؛ مقیم شدن در یک جا.
۳. [قدیمی] سر فروافکندن و خاموش شدن.
۴. [قدیمی] اعراض کردن.
۵. [قدیمی] روگردانیدن؛ برگشتن از کسی؛ روی گردانیدن از چیزی پس از آنکه به آن روی آورده باشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezrāb ۱. (ادبی) در بدیع، اعراض از ماقبل و توجه به مابعد با استعمال لفظ بل، مانندِ: ای میوۀ دل من لا بل دل / وی آرزوی جانم لا بل جان، و مانندِ این بیت: عارضش باغی دهانش غنچهای / بل بهشتی در میانش کوثری.۲. [قدیمی] اقامت کردن؛ مق...
-
اضراب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) روی گردانیدن ، رخ تافتن .
-
اضراب
لغتنامه دهخدا
اضراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضرب . (اقرب الموارد). مانندها. انواع . (غیاث ). امثال . (روضات الجنات ص 274). نظایر.
-
اضراب
لغتنامه دهخدا
اضراب . [ اِ ] (ع مص ) اضراب مرد در خانه ٔ خود؛ اقامت کردن در آن . (از اقرب الموارد). اقامت ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). مقیم شدن به یک جا. (غیاث ). || اعراض کردن از کسی . (از اقرب الموا...
-
واژههای مشابه
-
اضراب کردن
لغتنامه دهخدا
اضراب کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشتن ازحکم سابق . استدراک . رجوع به اضراب و استدراک شود.
-
إضراب عن الطعام
دیکشنری عربی به فارسی
اعتصاب غذا کردن
-
واژههای همآوا
-
اذراب
لغتنامه دهخدا
اذراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذَرَب ، بمعنی بدزبانی .
-
اذراب
لغتنامه دهخدا
اذراب . [ اِ ] (ع مص ) تیز کردن . (زوزنی ).
-
ازراب
لغتنامه دهخدا
ازراب . [ ] (اِخ ) یا ارزآب . موضعی در حوالی رود ارس . (حبیب السیر جزو سیم از ج 3 ص 197 متن و حاشیه ).
-
اظراب
لغتنامه دهخدا
اظراب . [ اَ ] (ع اِ) چهار دندان است در پشت نواجذ. وبقولی بیخ دندانها است . (از اقرب الموارد). بیخ دندانها یا چهار دندان پشت نواجذ. (از متن اللغة). چهار دندان پس نواجذ. یا بیخ دندان و بن آن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). گفته اند نام چهار...
-
جستوجو در متن
-
اعتصاب غذا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
الإضراب عن الأکل ، إضراب عن الطعام
-
روی گردانیدن
لغتنامه دهخدا
روی گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روی گرداندن . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). اضراب . لفت . لفته . (یادداشت مؤلف ). ضرب . تلوی . کصوم . طی . هت . (منتهی الارب ). اعراض . تصییر. (ترجمان القرآن ). رجوع به روی گرداندن شود.