کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضبع
لغتنامه دهخدا
اضبع. [ اَ ب ُ ] (اِخ ) موضعی است بر طریق حاج بصره بین رامتین و امرة. (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
-
اضبع
لغتنامه دهخدا
اضبع. [ اَ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَبُع. (منتهی الارب ). ج ِ ضبع، بمعنی کفتار، مؤنث است . (آنندراج ). و آن جمع قِلّه است . (معجم البلدان ). رجوع به ضبع شود.
-
واژههای همآوا
-
عضبا
لغتنامه دهخدا
عضبا. [ ع َ ] (اِخ ) تلفظی است از عضباء در تداول فارسی زبانان ، و آن نام ناقه ٔ رسول اﷲ (ص ) است : فخرت به سخن باید زیرا که بدو کردفخر آنکه بکرد از پس او ناقه ٔ عضبا.ناصرخسرو.و رجوع به عضباء شود.
-
عضبا
فرهنگ فارسی معین
(عَ ضْ) [ ع . عضباء ] (اِ.) 1 - ماده شتری که گوشش شکافته باشد. 2 - لقب ناقة حضرت رسول (ص ).
-
جستوجو در متن
-
ضبع
لغتنامه دهخدا
ضبع. [ ض َ ب ُ / ض َ ] (ع اِ) کفتار. عرجاء. قشاع .عیلم . عیلان . عیلام . حفصة. گورکن . گورشکاف . مرده خوار.جعار. ام ّجعار. ام عامر. اُم ّطریق . اُم غَنتَل . جانوری است که آن را کفتار گویند و بهندی هندار نامند، و بسکون باء نیز آمده است . (غیاث ). ج ، ...