کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جردلة
لغتنامه دهخدا
جردلة. [ ج َ دَ ل َ] (ع مص ) نزدیک افتاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرف به سقوط شدن . (از متن اللغة). نزدیک افتادن شدن . (ناظم الاطباء). مجدالدین گوید: و وقع فی صحیح البخاری «فمنهم الموبق بعمله (ای مهلک ) و مهم المجردل »ای المصروع . اصیلی هر ...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ی ِ، ای ] (پسوند) این یاء به انواعی از کلمات فارسی ملحق شود و آن را به کسی یا جایی یا چیزی نسبت دهد. چون شیرازی ، فارسی ، ایرانی ، برمکی ، روستایی ، شهری ، مشهدی ، مسی ، آهنی که در تقدیر «از» یا «اهل » از آن مفهوم می شود: شیرازی (= اهل شیراز)، ...
-
اصل
لغتنامه دهخدا
اصل . [ اَ ] (ع اِ)والد: فلان لا اصل له و لا لسان . ج ، اصول . کسایی گوید:اینکه گویند لا اصل له و لا فصل ، اصل بمعنی والد و فصل بمعنی ولد است ، یا اصل حسب است و فصل لسان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). پدر. (لغت خطی ). ج ، آصُل . ...