کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصیلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصیلع
لغتنامه دهخدا
اصیلع. [اُ ص َ ل ِ ] (ع اِ) ماری است باریک گردن گردسر. (منتهی الارب ). نوعی است از مار. (مهذب الاسماء). ماری باریک گردن که سر آن همچون گلوله ای است . (از قطر المحیط). || نره . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
اصیلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: asilā) (عربی ـ فارسی) (اصیل + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به اصیل ؛ ← اصیل .
-
اصیلا
لغتنامه دهخدا
اصیلا. [ اَ ] (اِخ ) ازیلا. شهریست به عدوه نزدیک طنجه و میان آن و اندلس دریایی بزرگ است . رجوع به اصیلة و ترجمه ٔ ابن خلدون بقلم پروین گنابادی فهرست ج 2 شود.