کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصولاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصولاً
معنی
(اُ لَ نْ) [ ع . ] (ق .) اساساً، اصلاً.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصولاً
فرهنگ فارسی معین
(اُ لَ نْ) [ ع . ] (ق .) اساساً، اصلاً.
-
اصولاً
لغتنامه دهخدا
اصولاً. [ اُ لَن ْ ] (ع ق ) از روی اصول . علی الاصول . براصول . باَصل .
-
جستوجو در متن
-
elementalistically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصولا
-
isagogically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصولا
-
axiology
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصولا، ارزش شناسی، مبحی نوامیس اخلاقی، علم ارزش ها
-
گره کور
لغتنامه دهخدا
گره کور. [ گ ِ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گرهی که بسختی باز شود، یا اصولاً باز نشود.
-
asexual
جنسناگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] فردی که ازنظر جنسی رغبتی به مردان یا زنان یا مفاهیم جنسی ندارد و اصولاً فاقد ویژگیها و سائق جنسی است
-
atmospherics, atmospheric interference, sferics 1, strays
جوّنوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تابش الکترومغناطیسی با بسامد رادیویی که اصولاً از موجهای نامنظم بار الکتریکی در تخلیۀ آذرخشهای توفان تندری ناشی میشود
-
علی الاصول
لغتنامه دهخدا
علی الاصول . [ ع َ لَل ْ اُ ] (ع ق مرکب ) اصولاً. بطور کلی .
-
calling
تماسگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] برقراری ارتباط با طرف یا هستار دیگر از طریق انواع رسانههای ارتباطی و اصولاً هرگونه اقدام، اعم از موفق و ناموفق، به برقراری ارتباط بین افراد و بین افزارهها یا بین افراد و افزارهها متـ . برخوانش
-
سنگ صبور
فرهنگ فارسی معین
( ~ صَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - سنگ اساتیری که غم های مردم را می شنید و غم خوار آنان بود (اصولاً سنگ به صبوری و تحمل مَثَل است ). 2 - مجازاً دوست شکیبا و دلسوز که به درد دل شخص گوش دهد.
-
تاسرغنت
لغتنامه دهخدا
تاسرغنت . [ س َ غ َ ] (معرب ، اِ) بلغت بربر ریشه ٔ «تله فیوم امپراتی » ، در نسخه ٔ خطی فرهنگ لاتین بعربی کتاب مقدس (از مآخذ دزی ) آمده که این گیاه بطور خودرو در مغرب الجزیره و اصولاً در مراکش می روید و در ترکیبات عطرها بکار رود. (دزی ج 1 ص 138).
-
مستعجم
لغتنامه دهخدا
مستعجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعجام . آنکه سخن پیدا گفتن نتواند و گنگ . (منتهی الارب ). || آنکه اصولاً قادر بر سخن گفتن نباشد. || آنکه از غلبه ٔ خواب قادر بر خواندن نباشد. (اقرب الموارد). رجوع به استعجام شود.
-
دارالسیاسه
لغتنامه دهخدا
دارالسیاسه . [ رُس ْ سیا س َ ] (ع اِ مرکب ) اصولاً به معنی جایی است که گنهکاران را در آنجا تنبیه میکنند. || (اِخ ) نامی است که مردم سیستان بسرای یکی از فرمانروایان خود بنام ملک شمس الدین داده اند زیرا او مردم را بی اندازه تنبیه و سیاست میکرد.و بر آنه...