کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصن
لغتنامه دهخدا
اصن . [ اَ ص َن ن ] (ع اِ) نامیست ماه رجب را. (مهذب الاسماء). اصم . رجوع به اصم شود.
-
اصن
لغتنامه دهخدا
اصن . [ اَ ص َن ن ] (ع ص ) رجل اصن ؛ مرد متغافل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). متغافل . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع َ ] (ع اِ) درازی با خوبی موی و حسن سپیدی . (منتهی الارب ). طول همراه با حسن موی و سپیدی . (از اقرب الموارد). || پیه . (منتهی الارب ). شحم . (اقرب الموارد). پیه کهنه . (مخزن الادویة). || همتا و مانند. (منتهی الارب ).
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع َ ](اِخ ) نام جایگاهی است مشهور. (از معجم البلدان ).
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع َ س َ ] (ع مص ) گوارا شدن آب و علف شتران را و فربه شدن آنها. (از ناظم الاطباء): عسن الکلأ و الرعی فی الدابة؛ علف و چرا در آن چهارپا سود بخشید و فربه گشت . (از اقرب الموارد).
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع ِ ] (ع اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب ). مثل و نظیر. (اقرب الموارد). || پیه . (منتهی الارب ). شحم . (اقرب الموارد). ج ، أعسان . (منتهی الارب ): سمنت الدابة علی عسن ؛ آن چهارپا بر شحم و پیهی که پیش ازین بوده است فربه گشت . (از اقرب الموارد)...
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع ُ ] (ع اِ) فربهی و پیه . (منتهی الارب ). سمن و شحم . (اقرب الموارد). || پیه دیرینه . (منتهی الارب ): سمنت الدابة علی عسن ؛ آن چارپا بر شحم و پیهی که پیش ازین بوده است ، فربه گشت . (از اقرب الموارد). || همتا و مانند. (منتهی الارب ).
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ ع ُس ُ ] (ع مص ) گواریدن آب و علف و درخوردن آن در ستور. (منتهی الارب ). گوارائی آب و علف و درخور آن برای ستور. (ناظم الاطباء). سود رساندن علف برای چارپا. (ازاقرب الموارد). || (اِ) پیه کهنه . (غیاث اللغات ). پیه دیرینه . (منتهی الارب ). شحم قد...
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن . [ع َ س ِ ] (ع ص ) ستور به اندک علف بسندکننده و اندک پذیر. (منتهی الارب ). دابه ٔ شکور. (از اقرب الموارد).
-
عسن
لغتنامه دهخدا
عسن .[ ع َ س َ ] (ع مص ) گواریدن آب و علف و درخوردن آن درستور. (منتهی الارب ). گوارائی آب و علف و درخور آن برای ستور. (ناظم الاطباء). عُسُن . رجوع به عسن شود.
-
عثن
لغتنامه دهخدا
عثن . [ ع َ ] (ع مص ) دود برآوردن آتش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برآمدن بر کوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بوی دود گرفتن جامه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
عثن
لغتنامه دهخدا
عثن . [ ع َ ث َ ] (ع اِ) بت خرد. ج ،اَعثان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
عثن
لغتنامه دهخدا
عثن . [ ع َ ث ِ ] (ع ص ) طعام بوی گرفته و تباه از دود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الفاسد من الطعام لدخان خالَطَه ُ. (اقرب الموارد).
-
عثن
لغتنامه دهخدا
عثن . [ ع ِ ] (ع اِ) نوعی از برگ خرما که تر و سبز آن را شتر خورد. (منتهی الارب ). ضرب من الخوصة ترعاه المال . (اقرب الموارد). || نیکوکن شتران و حافظ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصلح المال سائسه . (اقرب الموارد). || پشم . (ناظم الاطباء) (اقرب المو...