کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصمام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصمام
/'esmām/
معنی
سربند ساختن برای شیشه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصمام
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esmām سربند ساختن برای شیشه.
-
اصمام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کر شدن . 2 - (مص م .) کر گردانیدن .
-
اصمام
لغتنامه دهخدا
اصمام . [ اِ ] (ع مص ) اصمام مرد؛ بسته شدن گوش کسی و گرانی شنوایی او. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). کر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || کر کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
جستوجو در متن
-
کر شدن
لغتنامه دهخدا
کر شدن . [ ک َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) صمم . (دهار) (ترجمان القرآن ). طرش . (منتهی الارب ). اصمام . (یادداشت مؤلف ). ناشنوا گردیدن . از دست دادن قوه ٔ شنوائی . زایل شدن حس سمع : برآمدیکی گرد و برشد خروش همه کر شدی مردم تیزهوش . فردوسی .چون چون و چرا خواس...
-
کر کردن
لغتنامه دهخدا
کر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصمام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). صَخ ّ. (تاج المصادر) : بانگ زله کر خواهد کرد گوش هیچ ناساید به گرما از خروش . رودکی .ای امتی که ملعون دجال کر کردگوش شما ز بس چَلَب و گونه گون شغب . ناصرخسرو.خاموش تو که گوش ...