کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصل همالکترونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آصل
لغتنامه دهخدا
آصل . [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اَصْل .
-
أَصْلِ
فرهنگ واژگان قرآن
اصل - ريشه
-
اصلِ کار، اصلِ کاری
لهجه و گویش تهرانی
محور و هدف،مهم
-
گلقند اصل
لغتنامه دهخدا
گلقند اصل . [ گ ُ ق َ دِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلشکر که در آفتاب تربیت یافته باشد نه بر آتش . (الفاظ الادویه ). رجوع به گلقند آفتابی شود.
-
نوروز اصل
لغتنامه دهخدا
نوروز اصل . [ ن َ / نُو زِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در موسیقی ، یکی از آوازهای شش گانه ٔ قدما. این آواز با عراق ، زیرافکند، اصفهان و حسینی مناسب است . (فرهنگ فارسی معین ). به نظر میرسد که همان نوروز باشد، ظاهراً از بوسُلیک و حسینی مشتق شده است . ...
-
نیک اصل
لغتنامه دهخدا
نیک اصل . [ اَ ] (ص مرکب ) نژاده . (یادداشت مؤلف ).
-
بی اصل
فرهنگ واژههای سره
بی ریشه
-
علت اصل
لغتنامه دهخدا
علت اصل . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقل اول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
هفت اصل
لغتنامه دهخدا
هفت اصل . [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است . (برهان ). هفت رقعه ٔ ادکن . || هفت اقلیم را نیز هفت اصل گویند. (برهان ). رجوع به هفت اقلیم شود.
-
اصل پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'aslpāk اصیل؛ نجیب.
-
اصل دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'asldār بااصلونسب؛ اصیل؛ نجیب.〈 اصلداران (اصلداران پاک): [قدیمی]۱. مردمان پارسا و مقدس.۲. انبیا و اولیا.
-
اصل کاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [عامیانه] 'aslekāri ۱. = اصل 〈 اصل کار۲. (صفت نسبی) اصلی.
-
principle of induction
اصل استقرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] اصلی مبتنی بر اینکه هرگاه زیرمجموعهای از مجموعۀ اعداد طبیعی شامل 1 باشد و تالی هر عضو آن نیز عضوی از آن مجموعه باشد، آنگاه آن زیرمجموعه با مجموعۀ اعداد طبیعی برابر است
-
Babinets principle
اصل بابینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اصلی که بنا بر آن دو پردۀ مکمل نقشِ پراشهای یکسان تولید میکنند
-
Aufbau principle
اصل بناگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] اصلی که براساس آن ترتیب قرار گرفتن عناصر بر پایۀ افزایش متوالی یک پروتون و یک الکترون به اتم قبل توصیف میشود