کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طاس
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
بیمو
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
بی لطف
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
بی ملا حت
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
کچل
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
طاس شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع
-
صلعان
لغتنامه دهخدا
صلعان . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اصلع. رجوع به اصلع شود.
-
کل
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع , مجموع
-
برهنه
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع , عاري
-
عریان
دیکشنری فارسی به عربی
اصلع , عاري
-
دغسر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹داغسر› [قدیمی] daqsar کسی که سرش موی نداشته باشد؛ کچل؛ اصلع.
-
صلع
لغتنامه دهخدا
صلع. [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اصلع. (منتهی الارب ).
-
اسقح
لغتنامه دهخدا
اسقح . [ اَ ق َ ] (ع ص ) آنکه موی پیش سر او رفته باشد. اصلع: رَجُل اسقح . (از منتهی الارب ).
-
بی موشدگی
لغتنامه دهخدا
بی موشدگی . [ ش ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) اصلع و طاسی سر و کلی . (ناظم الاطباء).
-
ساده
دیکشنری فارسی به عربی
ابله , اصلع , بسيط , رخيص , ساذج , سهل , عاري , مقتصد , نسيج بلدي , واضح