کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصلخ
/'aslax/
معنی
۱. بسیارکَر؛ مرد کَر که هیچ نشنود.
۲. ویژگی شتر مبتلا به گَری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصلخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مؤنث: صَلخاء] [قدیمی] 'aslax ۱. بسیارکَر؛ مرد کَر که هیچ نشنود.۲. ویژگی شتر مبتلا به گَری.
-
اصلخ
لغتنامه دهخدا
اصلخ . [ اَ ل َ] (ع ص ) سخت کر که هیچ نشنود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت کر. (بحر الجواهر) (دستوراللغة). کری کر. (مهذب الاسماء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بسیار کر که بهیچرو نشنود. مؤنث : صَلْخاء. ج ، صَلْخی ̍. (از قطر المحیط) ...
-
واژههای همآوا
-
اسلخ
لغتنامه دهخدا
اسلخ . [ اَ ل َ ] (ع ص ) آنکه موی پیش سر او رفته باشد. (منتهی الارب ). مرد کَل . || سخت سرخ . (منتهی الارب ). بسیار سرخ .