کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلاح کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصلاح کردن
دیکشنری
correct, mend, reclaim, rectify, refine, reform, remedy, repair, revise, right
-
جستوجوی دقیق
-
اصلاح کردن
لغتنامه دهخدا
اصلاح کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرمت کردن و تعمیر نمودن . (ناظم الاطباء). اشداء. تعمیر کردن بنا. هید. تهیید. (منتهی الارب ). || جامه ٔ کهنه را وصله کردن . || تصحیح کردن عبارت . درست کردن مطلب . تهذیب کردن . مهذب کردن . || آشتی کردن . با هم بکنا...
-
اصلاح کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: eslâh bekeri طاری: eslâh kard(mun) طامه ای: eslâh kardan طرقی: eslâh kardmun کشه ای: eslâh kardmun نطنزی: eslâh kardan
-
اصلاح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اتفاقية , اسکن , تحسن , صحيح , عدل , علاج , يمين
-
واژههای مشابه
-
اصلاح طلبان
فرهنگ واژههای سره
به خواهان
-
اصلاح پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eslāhpazir قابل اصلاح؛ چارهپذیر.
-
اصلاح طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی] (سیاسی) 'eslāhtalab خواهان تغییرات اساسی در امور کشور به منظور بهبود اوضاع؛ رفرمیست؛ طرفدار اصلاحات. = اصلاحات
-
reform
اصلاح 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] اقدام برای تغییر برخی از جنبههای حیات اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی، بدون ایجاد دگرگونی بنیادی یا ساختاری، برای بهبود وضعیت جامعه متـ . اصلاحات
-
اصلاح 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← بهنژادی
-
stand improvement
اصلاح توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تیماری (treatment) که برای سلامتی و بهبود ترکیب و ساختار و شرایط و رشد تودههای همسال یا ناهمسال انجام میشود
-
minor modification
اصلاح جزئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تغییر در طراحی هواگَرد بهنحویکه صلاحیت پروازی و مشخصههای زیستمحیطی آن تغییر نکند
-
line conditioning, conditioning
اصلاح خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بهسازی فنی عملکرد خطوط انتقال نظیر کاهش اعوجاج و کاهش مدت تأخیر در بسامدهای مختلف
-
surface modification
اصلاح سطح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] بهبود سطح ماده با انجام تغییرات فیزیکی یا شیمیایی یا زیستی متفاوت با آنچه از ابتدا بر سطح ماده وجود داشته است
-
reformist
اصلاحطلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد معتقد به اصلاحطلبی
-
reformism
اصلاحطلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] جریان فکری یا جنبش معتقد به اصلاحات در جامعه