کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصلاب
/'aslāb/
معنی
= صُلب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صُلب] [قدیمی] 'aslāb = صُلب
-
اصلاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ صلب ؛ پشت ها.
-
اصلاب
لغتنامه دهخدا
اصلاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صُلْب . (منتهی الارب ). ج ِ صُلْب ، بمعنی استخوان پشت که محل نطفه ٔ مرد است ، و از اصلاب مراد آباء و اجداد است . (از لطایف ) (غیاث اللغات ). پشت مازوها. (لغت خطی ). پشتها.و رجوع به صُلب شود : خدای تعالی همه را بشنوانید اندر ...
-
اصلاب
لغتنامه دهخدا
اصلاب . [اِ ] (ع مص ) برپا ایستاده شدن ماده شتر و دراز کردن گردن خود را به آسمان تا شیر دهد بچه ٔ خود را بکوشش .(منتهی الارب ). اصلبت الناقة؛ قامت و مدت عنقها نحو السماء لتدر لولدها جهدها. (قطر المحیط) (المنجد).
-
اصلاب
واژهنامه آزاد
جمع صلیب ( صلیب ها )
-
واژههای همآوا
-
اثلاب
لغتنامه دهخدا
اثلاب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثلب .
-
اسلاب
لغتنامه دهخدا
اسلاب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سَلب . ربوده ها: ثم امر علیه السلام یجمع الاسلاب ... و نادی فی الناس من عرف شیئاً من قماشه فلیأخذه . (ابن الطقطقی ).
-
اسلاب
لغتنامه دهخدا
اسلاب . [ اِ ] (ع مص ) اسلاب ناقة؛ بچه ناتمام افکندن شتر یا مردن بچه ٔ او. (منتهی الارب ). || اسلاب شجر؛ رفتن و ریختن برگ و بار آن .
-
جستوجو در متن
-
مُسْتَوْدَعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
به ودیعه گذاشته شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب را طي کرده و متولد شده و در زمين که به مقتضاي آيه و لکم في الارض مستقر قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته ، و...
-
مُسْتَقَرٍّ
فرهنگ واژگان قرآن
محل استقرار- قرارگاه دائمی - استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب را طي کرده و متولد شده و در زمين که به مقتضاي آيه و لکم في الارض مستقر ق...
-
مُّسْتَقِرٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
قرار گیرنده (عبارت "کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ " یعنی :هر كارى[چه خير و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ويژه خود] قرار مىگيرد.مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادي است که دوران سير در اصلاب...
-
عقم
لغتنامه دهخدا
عقم . [ ع َ ] (ع مص ) خشک گردیدن پیوندها. (از منتهی الارب ). خشک شدن مفاصل .و فعل آن مجهول بکار رود. (از اقرب الموارد). حدیث تعقم اصلاب المشرکین ، به همین معنی است . || (اِمص ) نازاینده شدن زن و قبول نکردن رحمش آب مرد را. (از منتهی الارب ). نازاینده ...
-
شنوانیدن
لغتنامه دهخدا
شنوانیدن . [ ش َ / ش ِ ن َ وا دَ ] (مص ) به سمع رساندن . به گوش رسانیدن . (یادداشت مؤلف ). سبب فهمیدن و شنیدن شدن و فهمیدن و شنیدن فرمودن . (ناظم الاطباء). اسماع . (تاج المصادر بیهقی ). شنواندن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شنواندن شود. || گوشزد کر...