کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصقار
لغتنامه دهخدا
اصقار. [ اِ ] (ع مص ) اصقار شمس ؛ تافته گشتن آفتاب . (از منتهی الارب ). تافته گردیدن آفتاب ، یقال : اصقرت الشمس . (ناظم الاطباء). اصقار شمس ؛ اتقاد و برافروخته شدن آن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اثغار
لغتنامه دهخدا
اثغار. [ اِ] (ع مص ) دندان شیر ریختن (کودک ). || دندان برآوردن . و آن از لغات اضداد است . (منتهی الارب ).
-
اثغار
لغتنامه دهخدا
اثغار. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) ادِّغار. اِتّغار: اثغار غلام ؛ دندان شیر ریختن کودک . || دندان برآوردن . (لغت از اضداد است ).
-
اسقار
لغتنامه دهخدا
اسقار. [ اِ ] (ع مص ) اسقار نخلة؛ دوشاب راندن آن . روان کردن دوشاب : اسقرت النخلة؛ روان کرد دوشاب را. (منتهی الارب ).
-
اصغار
لغتنامه دهخدا
اصغار. [ اِ ] (ع مص ) خرد گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). کوچک کردن . (لغت خطی ). صغیر گردانیدن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || فرومایه و ذلیل گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). خوار گردانیدن . (منتهی الا...