کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصفر سلیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصفر سلیم
لغتنامه دهخدا
اصفر سلیم . [ اَ ف َ رِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام معجونی است که بواسطه ٔ داشتن زعفران بدان اصفر گویند. و مارگزیده را نافع بود. معجونی است ، سلیم آنرا بساخت و چون زعفران دارد آنرا اصفر خواندند. (از بحر الجواهر).
-
واژههای مشابه
-
طین اصفر
لغتنامه دهخدا
طین اصفر. [ ن ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) طین الصنم خوانند و آن در موضعی نزدیک قسطنطنیه است از میان دو کوه آرند و لون آن زرد تیره رنگ و در آنجا رهبانانند که بر این گل مهر مینهند و آن طلسم کسی نتواند خواندن و نداند که چیست بغیر از ایشان و اگر کس...
-
حجر اصفر
لغتنامه دهخدا
حجر اصفر. [ ح َ ج َ رِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی که رنگ زرد دارد. (نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ).
-
دریای اصفر
لغتنامه دهخدا
دریای اصفر. [ دَرْ ی ِ اَ ف َ ] (اِخ ) بحر اصفر. دریای زرد. رجوع به بحر اصفر ذیل بحر شود.
-
زرنیخ اصفر
لغتنامه دهخدا
زرنیخ اصفر. [ زَ / زِ خ ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معمول نقاشان . (ناظم الاطباء). رجوع به زرنیخ زرد شود.
-
زاج اصفر
لغتنامه دهخدا
زاج اصفر. [ ج ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج زرد که بهندی کسیس نامند. ماهیّت آن ، بهترین اقسام زاجات و افضل آن ذهبی و درخشنده ٔ آن است .طبیعت آن : در سوم گرم و خشک ، سوخته ٔ آن لطیفتر، بخلاف سایر املاح که به احراق قویتر میشوند و مغسول آن را ح...
-
نحاس اصفر
لغتنامه دهخدا
نحاس اصفر. [ ن ُ س ِاَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) برنج . شبه . شبهان .
-
اجاص اصفر
لغتنامه دهخدا
اجاص اصفر. [ اِج ْ جا ص ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلو زرد.
-
اصفر تغلبی
لغتنامه دهخدا
اصفر تغلبی . [ اَ ف َ رِ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) منتفقی . نام مرد دلاوریست که بروزگار خاندان بویه بسال 378 هَ . ق . در نتیجه ٔ دعوت خلفای عباسی در بحرین با قرامطه به نبرد و ستیز برخاست و پس از سرکوبی آنان به جزیره و دیاربکر نیز تاختن آورد و آن نواحی ر...
-
اصفر خالص
لغتنامه دهخدا
اصفر خالص . [ اَ ف َ رِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است چنانکه اگر زردی اسب خالص و همانند رنگ زر باشد و موی یال و دم آن سرخی باشد که بسپیدی زند، آنگاه گویند اصفر خالص . و اگر با همین رنگ یال و دم آن سپید باشد چنین اسبی را اصفر فاضح خو...
-
اصفر شدن
لغتنامه دهخدا
اصفر شدن . [ اَ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زرد شدن : صحرا ز بیم اصفر شودچون چرخ در چادر شود. ناصرخسرو.و رجوع به اصفر شود.
-
اصفر فاضح
لغتنامه دهخدا
اصفر فاضح . [ اَ ف َ رِ ض ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است یعنی اسب زردی که یال و دم آن سپید باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 19). و رجوع به اصفر خالص شود.
-
اصفر فاقع
لغتنامه دهخدا
اصفر فاقع. [ اَ ف َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زرد شدید و پررنگ . (از نشوءاللغة ص 103). زردی زرد. (مهذب الاسماء). نیک زرد. اصفر فقاعی . سخت زرد. (بحر الجواهر). و رجوع به اصفر فقاعی شود.
-
اصفر فقاعی
لغتنامه دهخدا
اصفر فقاعی . [ اَف َ رِ ف ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زرد شدید. (از نشوءاللغة ص 104). اصفر فاقع. رجوع به اصفر فاقع شود.