کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصفر داکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اصفر مطرف
لغتنامه دهخدا
اصفر مطرف . [ اَ ف َ رِ م ُ طَرْ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است و آن اسب زردی است که یال و دم آن سیاه باشد و آنرا حبشی نیز خوانند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 19). و رجوع به اصفر خالص شود.
-
اصفر منتفق
لغتنامه دهخدا
اصفر منتفق . [ اَ ف َ رِ م ُ ت َ ف ِ ] (اِخ ) رجوع به اصفر تغلبی شود.
-
اصابع اصفر
لغتنامه دهخدا
اصابع اصفر. [ اَ ب ِ ع ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زردچوبه ، کذا فی الطب . الفاظش اگرچه تازیست اما ترکیب فارسیست ... (از مؤید الفضلاء).
-
بنی اصفر
لغتنامه دهخدا
بنی اصفر. [ ب َ اَ ف َ ] (اِخ ) رجوع به بنوالاصفر شود.
-
اصحاب زیادبن اصفر
لغتنامه دهخدا
اصحاب زیادبن اصفر. [ اَ ب ِ دِ ن ِ اَ ف َ ] (اِخ ) گروهی ازحروریه بودند که آنان را صفریه و زیادیة نیز میخواندند. رئیس آنان زیادبن اصفر بود که با ازارقه و نجدات و اباضیه در پاره ای از مسائل مخالفت کرد. رجوع به صفریه و حروریه و ملل و نحل شهرستانی چ مطب...
-
جستوجو در متن
-
چرم گاومیش
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
زردنخودی
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
پوست انسان
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
چرم زرد خوابدار
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
از چرم گاومیش
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن
-
گاو وحشی
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , جاموسة
-
براق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , ثقل , صقيل , لمعان
-
جلا
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , بريق , ثقل , حرير , صبغ , لمعان , يابان
-
ضربت
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , اقطع , انقلاب , باون , تاثير , جرة , خبطة , دقة , شق , صدمة , صفعة , ضربة , ماجور , مضرب , مقصف , هزة
-
محکم
دیکشنری فارسی به عربی
اصفر داکن , امن (فعل ماض) , بيرت ستاوت , ثابت , شدة , شرکة , صارم , صلب , عنيد , قاسي , قوي , کبير , لحمي , مجمد