کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصفح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصفح
لغتنامه دهخدا
اصفح . [ اَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الشیبانی . رجوع به اصفح بن عبداﷲ کلبی شود.
-
اصفح
لغتنامه دهخدا
اصفح . [ اَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ کلبی . از ولات سیستان بعهد هشام بن عبدالملک مروان بود. یعقوبی در کتاب البلدان در فصل ولات سیستان آرد: هشام بن عبدالملک مروان ، عراق ، خالدبن عبداﷲ القسری را داد و او یزیدبن غریف الهمدانی از مردم اردن را به سیستان گس...
-
اصفح
لغتنامه دهخدا
اصفح . [ اَ ف َ ] (اِخ )ابراهیم . مؤذن مدینه ٔ منوره بود. (ناظم الاطباء).
-
اصفح
لغتنامه دهخدا
اصفح . [ اَ ف َ ] (ع ص ) مرد پهن پیشانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراخ پیشانی .
-
واژههای همآوا
-
آصفه
فرهنگ نامها
(تلفظ: āsefe) (منسوب به آصف) ، ← آصف .
-
اسفه
لغتنامه دهخدا
اسفه . [ اِ ف َ ] (اِخ ) سفه . سپه . از محال سیستان . رجوع به تاریخ سیستان ص 25 و 296 شود.
-
جستوجو در متن
-
اصفاح
لغتنامه دهخدا
اصفاح . [ اِ ] (ع مص ) اصفاح سائل از حاجتش ؛ رد کردن وی را. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). سائل را رد کردن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). بازگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ).بازگردانیدن سائل را. (آنندراج ). یقال : اصفح السائل ؛ بازگردانید وی را. ...