کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصغی
لغتنامه دهخدا
اصغی . [ اَ غا ] (ع ص ) (نعت از صغو) آنکه میل کرده یا کام دهن و یکی از دو لفج یا دو جانب دهن او میل کرده است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
غطاط
لغتنامه دهخدا
غطاط. [ غ ُ ] (اِخ ) جایی است . کمیت بن ثعلبة جد کمیت بن معروف گوید : فمن مبلغ علیا معد وطیئاًو کندة من اصغی لها و تسمعایمانیهم من حل بحران منهم و من حل اکناف الغطاط فلعلعاالم یأتهم ان الفزاری قد ابی وان ظلموه أن یذل و یضرعا.و بقول نصر، جایی در بلا...
-
ارنان
لغتنامه دهخدا
ارنان . [ اِ ] (ع مص ) فریاد کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ و زاری کردن . بانگ کردن بزاری . (زوزنی ) (شمس اللغات ) (کنز اللغه ). || بانگ کردن کمان . آواز کردن کمان . (شمس اللغات ) (کنز اللغه ). || بزاری آوردن . (تاج الم...
-
اصغاء
لغتنامه دهخدا
اصغاء. [ اِ ] (ع مص ) اصغاءبه حدیث کسی ؛ استماع آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گوش داشتن بسخن کسی . (منتهی الارب ). گوش فراداشتن . (از کنز) (غیاث ) (آنندراج ). گوش دادن . (زوزنی ).گوش نهادن . (از مدار). گوش فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). شنودن...