کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصعاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصعاف
لغتنامه دهخدا
اصعاف . [ اِ ] (ع مص ) اصعاف زرع ؛ رسیدن آن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اسعاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'es'āf ۱. برآوردن؛ روا کردن؛ برآوردن حاجت.۲. کارگشایی کردن؛ یاری کردن.
-
اسعاف
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) برآوردن ، روا کردن (حاجت و مانند آن ).
-
اسعاف
لغتنامه دهخدا
اسعاف . [ اِ ] (ع مص ) برآوردن . گزاردن : اسعاف حاجت ؛ برآوردن حاجت . روا کردن حاجت . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). روا کردن . (غیاث ). قضا کردن حاجت : اسعف بحاجته : از آنجا که اریحیت طبع و کرم ، نهاد آن پادشاه بود این دعوت را اجابت کرده باسعاف ...