کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطراف
لغتنامه دهخدا
اصطراف . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطراف مرد؛ تصرف وی در طلب مکسب . (از اقرب الموارد). برگشتن در کسب چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصطراف دراهم ؛ خریدن آنرا، تقول لصاحبک : بکم اصطرفت هذه الدراهم فیقول : اصطرفتها بدینار. (اقرب الموارد). خریدن ، چن...
-
جستوجو در متن
-
مصطرف
لغتنامه دهخدا
مصطرف . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اصطراف . برگردنده در کسب چیزی . (از منتهی الارب ). مشغول و ساعی و کارکن . (ناظم الاطباء).