کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطداد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطداد
لغتنامه دهخدا
اصطداد. [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطداد زن ؛ در پرده شدن وی . پرده یا چادر بر روی افکندن وی . (از قطر المحیط). صداد بر رخ افکندن زن . (اقرب الموارد). رجوع به صِداد شود.
-
واژههای همآوا
-
استداد
لغتنامه دهخدا
استداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). استوار گردیدن . (منتهی الارب ). || راست شدن . (منتهی الارب ). استقامة. (قطر المحیط). || بند شدن : اِستدّت عیون الخرز؛ بند شد سوراخ های دوخت . (منتهی الارب ).