کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطخری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری فارسی که وی را کرخی نیز میگفتند. در اصطخر پرورش یافت و پس از آموختن دانش به تحقیق در علم جغرافیا پرداخت و بسی از مسائل مربوط به شهرها و بلاد گوناگون را گرد آورد و این دلبستگی وی را به سیر و سی...
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن سعید اصطخری . (322 - 404 هَ . ق . / 934 - 1013 م .) از قضات و شیوخ و مشاهیر معتزله بود. او راست تصانیفی در رد بر باطنیه . (از اعلام زرکلی ).
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) ابوسعید عبدالرحمن یا عبدالکریم بن ثابت اصطخری ... اصلاًاز مردم اصطخر بود ولی در حران سکونت داشت ، از گروهی روایت کرد و جمعی از وی روایت دارند و بسال 127 هَ. ق . درگذشت . رجوع به انساب سمعانی برگ 41 ب شود.
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن زیدبن یا یزیدبن عیسی ، مکنی به ابوسعید، به شیخ شافعیه معروف و در عصر الراضی باﷲ میزیست . (244 - 328 هَ . ق .) او راست : الاقضیة. الشروط و الوثائق . الفرائض الکبیر. المحاضر و السجلات . و رجوع به ابوسعید و حسن ، ...
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) عبدالرحیم .از عرفا و مشایخ صوفیان بود. جامی در نفحات الانس آرد: کنیت وی ابوعمرو است . سفر حجاز و عراق و شام کرده بود و با رویم صحبت داشته بود. سهل بن عبداﷲ تستری رادیده بود. طریق وی ستر و اظهار شطارت بود و جامه های شاطرانه م...
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ ) محمدبن اشعث ، برادر ابوداود سلیمان بن اشعث سیستانی صاحب سنن بود. از عصمةبن متوکل و یحیی بن حماد روایت کرد و محمدبن زیرک از وی روایت دارد. (از انساب سمعانی ).
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (اِخ )ابوعمرو عبیداﷲبن موسی بن صالح بن راشد اصطخری . از حجاج بن نصیر النساطیطی (کذا) و عبادبن صهیب روایت کرد.مردی خیر و فاضل بود و شیخ ابوبکربن عبیداﷲ او را بنیکی یاد میکرد. در شوال سال 282 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ). و ر...
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ] (ص نسبی ) نسبت به اصطخر. (از معجم البلدان ). منسوب است به اصطخر که یکی از کوره های فارس است . (انساب سمعانی ).
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِ طَ ](اِخ ) عبداﷲبن محمدبن سعیدبن محارب انصاری ابومحمد متولی اصطخری شافعی . (291 - 384 هَ . ق .) رجوع به اصطخری ابومحمد... و اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 47 شود.
-
اصطخری
لغتنامه دهخدا
اصطخری . [ اِطَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن محمدبن سعیدبن محارب بن عمروبن عامربن الاحول شهاب انصاری اصطخری . از محدثان بود و در بغداد سکونت داشت . احادیث مقلوبی از ثقات مانند ابوخلیفه فضل بن جباب الحمحی (کذا) و زکریابن یحیی ساجی و عبداﷲبن اذران شیرازی و...
-
واژههای مشابه
-
علی اصطخری
لغتنامه دهخدا
علی اصطخری . [ ع َ ی ِ اِ طَ ] (اِخ ) ابن سعید اصطخری . متولد در سال 322 هَ . ق . وی از شیوخ معتزله بود و در سال 404 هَ . ق . درگذشت . او کتاب الرد علی الباطنیة رابرای القادر باﷲ تصنیف کرد. و القادر باﷲ در مقابل آن مقرری مهمی برای او قرار داد که بعد ...
-
اصطخری حاسب
لغتنامه دهخدا
اصطخری حاسب . [ اِ طَ ی ِ س ِ ] (اِخ ) او راست : کتاب الجامع فی الحساب . کتاب شرح ابی کامل در جبر. (ابن الندیم ).
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن سعید اصطخری . رجوع به علی اصطخری شود.