کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تِیلَه
لهجه و گویش بختیاری
teyla طویله، اصطبل.
-
سرآخر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (اِمر.) رییس اصطبل .
-
میرآخور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) سرپرست کارکنان اصطبل .
-
ostler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استرسل، مهتر اصطبل، میراخور
-
stablers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاچاقچیان، مهتر، اصطبل دار
-
stabler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایدارتر، مهتر، اصطبل دار
-
آخور
واژگان مترادف و متضاد
آغل، اصطبل، بارهبند، ستورگاه، طویله
-
آغل
واژگان مترادف و متضاد
آخور، اصطبل، بارهبند، ستورگاه، طویله
-
باره بند
فرهنگ فارسی معین
(رِ بَ) (اِمر.) طویله ، اصطبل .
-
ستورخانه
واژگان مترادف و متضاد
آغل، اصطبل، بارهبند، پاگاه، ستورگاه، طویله
-
ستورگاه
واژگان مترادف و متضاد
آغل، اصطبل، بارهبند، پاگاه، ستورخانه، طویله
-
آخته چی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ تر. ] (ص مر.)داروغة اصطبل ، ناظر طویله ، میرآخور.
-
آخرسالار
فرهنگ فارسی معین
(خُ)(ص مر.)رییس کارکنان اصطبل .
-
امیرآخُر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) کسی که به امور اصطبل می پردازد.
-
اژیاس
لغتنامه دهخدا
اژیاس . [ اُ ] (اِخ ) (اصطبل ...) رجوع به اُژیاس (فوق ) شود.