کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) اصرم . رجوع به تاریخ سیستان صص 314 - 324 شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ )ابن اوس بن اصرم . رجوع به ابومحمد (مسعود...) شود.
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است . ابن ماکولا گفت : جاریةبن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت : وی را صحبت نبوده است . (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جلکی
لغتنامه دهخدا
جلکی . [ ج ُ ل َ ] (اِخ ) عباس بن ولید اصفهانی مکنی بابوالفضل از راویان است . وی از اصرم بن حوشب و جز او روایت کند. (از معجم البلدان ).
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن اصرم ، رئیس بدعیة، فرقه ای از خوارج . (از مفاتیح ). پیشوای فرقه ٔ بدعیه ، یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج . (بیان الادیان ). و رجوع به بدعیة شود.
-
ذوالکفین
لغتنامه دهخدا
ذوالکفین . [ ذُل ْ ک َف ْ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دو شمشیر عبداﷲبن اصرم که کسری بدو عطا فرمود و نام آن دیگر اسطام است . و فدعلی الکسری ، فسلحه : بسیفین ، والاخر اسطام . || نام شمشیر انماربن خلف .
-
ابوخزیمه
لغتنامه دهخدا
ابوخزیمه . [ اَ خ ُ زَ م َ ] (اِخ ) ابن اوس بن زیدبن اصرم بن ثعلبه . صحابی انصاری است . او بدر و مشاهد دیگر را دریافت و بخلافت عثمان درگذشت .
-
اصیرم
لغتنامه دهخدا
اصیرم . [ اُ ص َ رِ ] (اِخ ) عمروبن ثابت بن وقش ، از خاندان عبدالاشهل که اسلام آوردن را تا روز اُحد به تأخیر انداخت . رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 34، و اصرم اشهلی شود.
-
بدعیه
لغتنامه دهخدا
بدعیه . [ب ِ دَ عی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارج که رئیس آنان یحیی بن اصرم است . (از مفاتیح بنقل از یادداشت مؤلف ). صاحب بیان الادیان در ضمن فرق پانزده گانه ٔ خوارج چنین آرد : البدعیه : اصحاب یحیی اصرم و بر خویشتن تقطیع بهشت کرده اند. (بیان الادیان ...
-
اصرام
لغتنامه دهخدا
اصرام . [ اِ ] (ع مص ) اصرام مرد؛ اصرم شدن وی . (قطر المحیط). رجوع به اصرم شود. محتاج و بسیارعیال گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). محتاج و صاحب عیال بسیار گردیدن شخص . (ناظم الاطباء). درویش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نیازمند شدن مرد. (صحاح ). ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خزیمه . مکنی به ابی خزیمه صحابی انصاریست . ابن عبدالبراو را غیر از ابوخزیمةبن اوس بن زیدبن اصرم ... انصاری ، متوفی در خلافت عثمان شمارد و گوید این دو مرد هر دو از انصارند لیکن یکی خزرجی و دیگری اوسی است . رجوع به کتاب الاستیع...
-
تبعی
لغتنامه دهخدا
تبعی . [ ت َ ب َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سعیدبن ابان بن صالح بن قیس قرشی مولی عثمان بن عفان . سمعانی آرد: وی از مردم همدان است و به بغداد شد و بدانجا از اصرم بن حرشب و قسم بن حکم و جز او حدیث کرد. ازوی محمدبن عبداﷲبن سلیمان و محمدبن اسحاق بن خزیمه وجز...
-
قمیری
لغتنامه دهخدا
قمیری . [ ق َ / ق ُ م َ ] (اِخ ) ذویب بن حلحلةبن عمروبن کلیب بن اصرم بن عبداﷲبن قمیر صاحب بُدن رسول خدا(ص ) است و گویند، ذویب بن حبیب بن حلحلة. ابوحاتم رازی ذویب بن حبیب را کس دیگری میداند و گوید: وی یکی از افراد طایفه ٔ بنی مالک بن افص است و همان اس...
-
اصحاب عقبه ٔ ثانی
لغتنامه دهخدا
اصحاب عقبه ٔ ثانی . [ اَ ب ِ ع َ ق َ ب َ ی ِ ] (اِخ ) مقریزی ذیل عنوان «امر عقبه ٔ ثانی » آرد: پیامبر یک سال پس از عقبه ٔ اولی در موسم با دوازده تن از انصار دیدار کرد که نه تن آنان از خزرج بودند بدینسان : اسعدبن زرارة. عوف بن عفراء. رافعبن مالک بن عج...
-
شادان
لغتنامه دهخدا
شادان . (اِخ ) ابن مسرور. نام خلیفه ٔ عمروبن لیث در سیستان : چون [ عمروبن لیث ] به رمل سم رسید، آن حصار را بر شادان مسرور و اصرم حصار کرد. (زین الاخبار گردیزی ، ص 9). وکیل عمرو به سیستان عبداﷲبن محمدبن میکال بود و شریک او شادان بن مسرور بود. (تاریخ س...