کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصدة
لغتنامه دهخدا
اصدة. [ اَ ص ِدْ دَ ] (ع اِ) ج ِ صِداد. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به صِداد شود.
-
اصدة
لغتنامه دهخدا
اصدة. [ اِ دَ ] (ع اِ) مجتمع قوم . ج ، اِصَد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). جای جمع شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اصدة
لغتنامه دهخدا
اصدة. [ اُ دَ ] (ع اِ) پیراهن کوچکی که در زیر جامه پوشند. ج ، اُصَد، اِصاد. (اقرب الموارد).و آنرا دختران خردسال پوشند. یا صدرة است . (از قطر المحیط). رجوع به صدرة شود. شاماک . (تاج المصادر بیهقی ). اصیدة. (قطر المحیط). رجوع به اصیدة شود. مؤصدة. (قطر...
-
واژههای مشابه
-
آصده
لغتنامه دهخدا
آصده . [ ص ِدَ ] (ع اِ) اِصاد. گوِ آب میان کوهها. || (مص ) برابر کردن دو چیز با یکدیگر. (شرح قاموس ).
-
جستوجو در متن
-
اصد
لغتنامه دهخدا
اصد. [ اِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ اِصْدة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به اِصْدة شود.
-
اصد
لغتنامه دهخدا
اصد. [ اُ ص َ ] (ع اِ) ج ِ اُصْدة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به اُصْدة شود.
-
اصاد
لغتنامه دهخدا
اصاد. [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اُصْدَة. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اصدة شود.
-
اصیدة
لغتنامه دهخدا
اصیدة. [ اَ دَ ] (ع اِ) اُصْدة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). رجوع به اصدة شود. || حظیرة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). حظیرة که از شاخ درخت کنند. (مهذب الاسماء). || لغتی است در وصیدة. (قطر المحیط). رجوع به وصیدة شود.
-
اصاد
لغتنامه دهخدا
اصاد. [ اِ ] (ع اِ) مغاکی میان کوهها که در آن آب جمع شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آصدة. (قطر المحیط). رجوع به آصدة شود. || چیزیست چون طبق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طباق . || آستان در. ج ، اُصُد. (قطر المحیط).
-
تأصید
لغتنامه دهخدا
تأصید. [ ت َءْ ] (ع مص ) اُصده پوشانیدن . (منتهی الارب ). کسی را شاماک پوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پوشانیدن اصده (پیراهن کوچکی که زیر جامه پوشند). (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تأصید در؛ بستن آنرا. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
پیراهن خرد
لغتنامه دهخدا
پیراهن خرد. [ هََ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیراهنچه . پیراهن کوچک . صدار. (دهار) (منتهی الارب ). غلالة. (دهار). اصدة. (از منتهی الارب ).
-
مؤصدة
لغتنامه دهخدا
مؤصدة. [ م ُ ءَص ْ ص َ دَ ] (ع اِ) پیراهن کوچک . (ناظم الاطباء). پیراهن کوچک که زیر جامه پوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصدة. (منتهی الارب ). پیراهن کوچک دختران خردسال . (آنندراج ).