کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصداف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اصداف
/'asdāf/
معنی
= صدف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصداف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَدَف] (زیستشناسی) [قدیمی] 'asdāf = صدف
-
اصداف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ صدف .
-
اصداف
لغتنامه دهخدا
اصداف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صَدَف ، غلاف مروارید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ صدف ، بمعنی غشاء دُر. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). صدفها.- اصداف درر ؛ کنایه از ضمیر ارباب جود. (انجمن آرای ناصری ).- اصداف کحلی ؛...
-
اصداف
لغتنامه دهخدا
اصداف . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصداف کسی از چیزی ؛ منصرف کردن و برگرداندن وی از آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || میل دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بچسبانیدن . (تاج...
-
واژههای همآوا
-
اسداف
لغتنامه دهخدا
اسداف . [ اِ ] (ع مص ) خوابیدن . || تاریک شدن ، چنانکه شب . ازداف . || نیک روشن شدن ، چنانکه فجر. || در سپیدی صبح درآمدن و در آن وقت بجائی شدن . || ضعیف شدن بینائی . تاریک و ضعیف شدن هر دو چشم از گرسنگی یا از غایت پیری . || مقنعه فروهشتن زن . || بردا...
-
جستوجو در متن
-
طالیا
لغتنامه دهخدا
طالیا. [ ] (اِ) اصداف صغار است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کزک
لغتنامه دهخدا
کزک . [ ] (اِ) ودع است وآن از آن جمله ٔ اصداف و حلزون است و به هندی کردی ودر دیلم کلاچک و در اصفهان کس گربه نامند. (تحفه ).
-
غطاس
لغتنامه دهخدا
غطاس . [ غ َطْ طا ] (ع اِ) مرغی است که به غواص معروف است . (المنجد). مرغی سیاه مانند مرغابی است ، در آب فرورود و ماهی گیرد و خورد و آن را غواص نیز گویند. صاحب حیاة الحیوان اشتباهاً آن را قرلی دانسته است . (صبح الاعشی ج 2 ص 69). || (ص ) آنکه در ته دری...
-
مقاود
لغتنامه دهخدا
مقاود.[ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِقوَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ مقود. آنچه بدان کشند از رسن و مهار و لگام و جز آن . (آنندراج ) : مقاود لسان و مقالد بیان بغایت استبراق درر شکر از اصداف لطایف او نرسند. (تاریخ بیهق ص 1). اگرچه او م...
-
کیایی
لغتنامه دهخدا
کیایی . (حامص ) پادشاهی . (فرهنگ فارسی معین ) : کارش آن بود کآن کیایی یافت از چنان پیشه پادشایی یافت . نظامی (هفت پیکر ص 104).شام دیلم گله که چاکر توست مشکبو از کیایی در توست . نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 29). || حکومت . ولایت (مطلقاً). || بزرگی . سروری...
-
درر
لغتنامه دهخدا
درر. [ دُ رَ ] (ع اِ) ج ِ دُرّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مرواریدهای بزرگ . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به دُرّ و دُرّة شود : جایی که درر باید جائی که غرر بایدمعلوم غررداری مفهوم درر داری . فرخی .یا مگر زین نم پیوسته زمین گوهرزادهمچو زاید صدف از ...
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...
-
صدف
لغتنامه دهخدا
صدف . [ ص َ دَ ] (ع اِ) غلاف مروارید . صدفه یکی . ج ، اصداف . (منتهی الارب ) (دهار). در تحفه ٔ حکیم مؤمن آمده است که با حلزون مرادف است و گویند حیوان او مخصوص به حلزون و پوست صلب او مخصوص صدف است و مراد از مطلق صدف مروارید است . درسیم سرد و خشک و سو...