کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصحاب السبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اصحاب اخدود
لغتنامه دهخدا
اصحاب اخدود. [ اَ ب ِ اُ ] (اِخ ) ابوالفتوح در تفسیر «قتل اصحاب الاخدود» (قرآن 4/85) آرد: عبداﷲ عباس گفت : هرکجا در قرآن قتل است بمعنی لعن باشد و اخدود شکاف باشد و جمعه اخادید و الخد الشق . (تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 1 ص 159). و درباره ٔ قصه ٔ اصحا...
-
اصحاب اشعری
لغتنامه دهخدا
اصحاب اشعری . [ اَ ب ِ اَ ع َ ] (اِخ ) پیروان ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بودند. رجوع به اشعریه و ابوالحسن و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 127 شود.
-
اصحاب اصنام
لغتنامه دهخدا
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب هیاکل شود. مردم شهر اصنام به الجزایر.
-
اصحاب اصنام
لغتنامه دهخدا
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهروردی آرد: اگر ترتیبات حجمی در افلاک صادر از اعلاهای مترتب می بود همانا مریخ براطلاق از خورشید و هم از زهره اشرف بشمار میرفت ، ولی مطلب چنین نیست بلکه برخی از آنها از لحاظ ستاره بودن بزرگتر و برخ...
-
اصحاب اطراف
لغتنامه دهخدا
اصحاب اطراف . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) گروهی بودند که درباره ٔ قدر از مذهب حمزه پیروی میکردند ولی پس از چندی بدین رای گرویدند که هر آنکه احکام شریعت را از اصحاب اطراف عالم نیاموزد معذور است و بهمین سبب بدین نام خوانده شدند. و رئیس آنان غالب بن شاذان از م...
-
اصحاب اطراف
لغتنامه دهخدا
اصحاب اطراف .[ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرزداران . آنانکه مرزهای کشور را نگهبانی کنند. اصحاب ثغور: اصحاب اطراف بدو می نگرند و دم درکشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 399). و از ری نامه ها رسیده بود پیش از این بچندروز که کارها مستقیم است و پسر کا...
-
اصحاب اعراف
لغتنامه دهخدا
اصحاب اعراف . [ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و نادی اصحاب الاعراف (قرآن 48/7)؛ و آواز دادند یاران اعراف . بگفته ٔ برخی از مفسران گروهی باشندکه سیّآت و حسنات ایشان یکسان باشد، سیّآتشان قاصر باشد از دوزخ و حسناتشان بحد وصول بهشت نبود. خدای تعال...
-
اصحاب افک
لغتنامه دهخدا
اصحاب افک . [ اَ ب ِ اِ ] (اِخ ) گروهی بودند که بسال پنجم هجرت هنگام بازماندن عایشه از همراهان به افترا پرداختند و آنگاه که پیامبر (ص ) به مدینه رسید این آیه در برائت عایشه نازل شد: «ان الذین جاؤا بالافک عصبة منکم لاتحسبوه شرّاً لکم بل هو خیرٌ لکم ل...
-
اصحاب افلاطون
لغتنامه دهخدا
اصحاب افلاطون . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) پیروان مکتب فلسفی افلاطون . رجوع به حکمت اشراق چ کربن ص 162، و افلاطون شود.
-
اصحاب ایکه
لغتنامه دهخدا
اصحاب ایکه . [ اَ ب ِاَ ک َ ] (اِخ ) در قرآن کریم آمده است : و ان کان اصحاب الایکة لظالمین (78/15). و ابوالفتوح رازی آرد: و جماعت اصحاب ایکه و بیشه ٔ درختان ، ظالم بودند... حسن گفت : اَیکة درختان باشد و جمعش اَیک کشجرة و شجر. قال امیة: کبکا الحمام عل...
-
اصحاب ایوان
لغتنامه دهخدا
اصحاب ایوان . [ اَ ب ِ ای ] (اِخ ) رجوع به اصحاب مظله شود.
-
اصحاب بددة
لغتنامه دهخدا
اصحاب بددة. [ اَ ب ِ ب َ دَ دَ/ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بدة بر بودا و بددة بر بوداییان اطلاق شود و بودا بمعنی کسی است که به اوج بلندی برسد و یکی از نامهای وی گوماتاست . و اصحاب بدده بر پیروان بودا اطلاق شود. رجوع به بودا و ملل ونحل شهرستانی چ م...
-
اصحاب برید
لغتنامه دهخدا
اصحاب برید. [ اَ ب ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رؤسای امور چاپار و پیک . وزیران امور قاصد و چاپار. وزرای پست در تداول امروز. صاحب بریدان . و رجوع به صاحب برید شود: آنچه خواسته آمده است ... آنگاه فرستد که عهدی باشد که ... بهیچ حال خلیفت ما نباشد ...
-
اصحاب بشر
لغتنامه دهخدا
اصحاب بشر. [ اَب ِ ب ِ ] (اِخ ) پیروان بشربن معتمر بودند که از بزرگترین علمای معتزله بشمار میرفت . رجوع به بشریه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 86 شود.
-
اصحاب بوحنیفه
لغتنامه دهخدا
اصحاب بوحنیفه . [ اَ ب ِ ح َ ف َ ] (اِخ ) اصحاب ابوحنیفه نعمان بن ثابت . اصحاب رای : ابوالعباس را هم از اصحاب بوحنیفه شمرده اند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 195). و رجوع به اصحاب رای شود.