کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصبوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصبوع
لغتنامه دهخدا
اصبوع . [ اُ ] (ع اِ) اصبع. انگشت . (منتهی الارب ). لهجه یا لغتی است در اصبع. ج ، اصابیع. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اسبوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'osbu' هفته.
-
اسبوع
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - هفته . 2 - هفت بار. ج . اسابیع .
-
اسبوع
لغتنامه دهخدا
اسبوع . [ اُ ] (ع اِ) هفته . (منتهی الارب ). هفت روز متعارفه . ج ، اسابیع. (مهذب الاسماء). || هفت بار. (مؤید الفضلاء). طاف بالبیت اسبوعاً؛ هفت بار بر گرد خانه گردید. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اصابیع
لغتنامه دهخدا
اصابیع. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِصبع. انگشتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ولی در اقرب الموارد و قطر المحیط جمع اصبوع است که لغت یا لهجه ای در اصبع است . و جمع اصبع، اصابع است .
-
اصبع
لغتنامه دهخدا
اصبع. [ اَ / اِ / اُ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (ع اِ) انگشت دست یا پا.ج ، اصابع، اصابیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). انگشت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (مهذب الاسماء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). اصبوع . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). انگشت...
-
انگشت
لغتنامه دهخدا
انگشت . [اَ گ ُ ] (اِ) هریک از اجزای متحرک پنجگانه ٔ دست و پای انسان . (از فرهنگ فارسی معین ). اصبع. شنترة. (از منتهی الارب ). اصبوع . کلک .بنان . (یادداشت مؤلف ). بنانة. اَنگُل : که کس در جهان مشت ایشان ندیدبرهنه یک انگشت ایشان ندید. فردوسی .بر هر ...